دوستی یا رفیقی یادداشتی برای ما ارسال کرد و در آن به موضوع پرسش و پاسخی پرداخت که در آخرین گفتگوی ما تحت عنوان گزارشی از کنفرانس سوم سازمان تدارک کمونیستی بدان پرداخته شده بود. موضوع مربوط به سؤال رفیقی مبنی بر آن بود که نظر ما درباره مباحثات بین دو جریانی که از قرار یکی بودند و حالا دو تا شدند چیست. از قرار دو سالی است که بین این دو گروه مباحثه ای داغ بر سر ورکریسم یا همان کارگرگرائی یا کارگرزدگی در جریان است. پاسخ من هم به طور خلاصه این بود که بالاخره همیشه بین علما اختلاف هست. امروز مفهومی به نام ورکریسم موضوع این اختلاف است و فردا میتواند چیز دیگری باشد. همانطور که حرکت شکل وجودی ماده است اختلاف هم شکل وجودی علما است.
به عبارتی، موضوع از جانب ما روشن بود. نه علاقهای به مباحثه بر سر مفاهیمی داشتیم و داریم که همیشه نقل و نبات جریانات چپ بودند و نه وقت و زمانی برای اختصاص به موضوعی که بود و نبودش در جهان حاضر کمترین نقشی نیز ایفا نمیکند. و روشن بود که با این ارزیابی درواقع نظرمان در مورد خود این جریانات را نیز بیان کردیم. اما با این حال در همان گفتگو بیان این نظرات هنوز کافی نبود و لازم دانستیم در پاسخ به رفیقی که با ارزیابی ما توافق داشت و در عین حال از این ابراز تأسف مینمود که جمعی از انسانهای شریف در این مباحثات گیر کردهاند اظهار کنیم که حتی با چنین ارزیابی ای نیز موافق نیستیم. گفتیم که تنها در صورتی میتوان این دسته از افراد را شریف دانست که پیشاپیش آنها را ابله فرض کرده باشیم و این در مورد جریانات مزبور به هیچ وجه صدق نمیکند. آنها برای ما بیگانه نیستند و میدانیم که بسیار هم باهوشند و به ظرایف پلمیک و پلیتیک هم به اندازه کافی واقفند و بر آن مسلط. بنا بر این نمیتوانیم توافق داشته باشیم با این که اینان را شریف بنامیم که در میانه یکی از متلاطم ترین دوره های تاریخ معاصر با فراغت خاطر به مباحثاتی اشتغال می یابند که در کل جهان معاصر هیچ اثری از آن نیست و در عین حال اشتغال به چنان مباحثاتی را با شبه فعالیتهای باصطلاح سازماندهی و با ادبیات پر طمطراق معطوف به انقلابی در دوردست نیز مزین میکنند تا هم آن مبارزهای برای کمونیسم را نادیده بگیرند که هماکنون و به طور بالفعل در جریان است و هم از کنار بزرگترین تراژدی جهان معاصر با نگاشتن تبصره های عاقلانه عبور کرده و به نشست بعدی خود پیرامون مباحثات بر سر ورکریسم و انضمامی و کلیت و امثالهم بپردازند. نه، ما اینان را شریف نمی دانیم.
البته تمام این جزئیات در آن گفتگو بیان نشد. اما اصل موضوع به اندازه کافی به روشنی بیان شده بود که تردیدی در این ارزیابی نماند. با این حال آن دوست یا رفیق مورد بحث هم اظهار لطفی کرده و تمسخر نهفته در لحن ما را رفیقانه و دلسوزانه قلمداد نمود تا حکم پیشین خود مبنی بر این که اظهار نظر ما ناشی از عدم شناخت از ایشان است را کمرنگ جلوه دهد. میشد این یادداشت را نادیده گرفت. اما نفس این یادداشت تأکیدی است بر ارزیابی عنوان شده در آن گفتگو که در جریانات مزبور نباید به دنبال شرافت گشت. شرافت هم امری طبقاتی است. این که نویسنده یادداشت خود را به سادگی به کوچه علی چپ میزند و متون مختلفی را برای ما ارسال میکند تا باصطلاح باب تبادل نظر را باز کرده باشد، هم حقهای است برای خنثی کردن آنچه که در همان گفتگو اظهار کرده بودیم مبنی بر این که ما همواره برای تبادل نظر و گفتگو آماده بودیم و هم حاکی از یک زیرکی کاسبکارانه برای تبدیل موضوعات مورد علاقه خود به دستور بحث ما نیز هست. میگوید جریانشان را نمیشناسیم برای همین آن اظهار نظر را کرده ایم. میگوید نمیدانیم که ورکریسم چه بلایی دارد بر سر طبقه کارگر میآورد و غیره و غیره. راست میگوید. ما فکر میکردیم لیبرالیسم و لیبرتاریانیسم و طرفداران هایک و میزس و راند و فریدمن و شومپتر دارند طبقه کارگر را خانه خراب می کنند. راست میگوید ما اهمیت بازشناسی انحراف تاریخی ورکریسم را نفهمیدیم و فکر کردیم بازشناسی اشکال نوین آنتی کمونیسم در ووکیسم و در محافظه کاری ارتجاعی مدرن اهمیت دارند. راست می گوید، آنها را خوب نمیشناسیم، درست.
ماجرا اما چیز دیگری است. آنها را خوب نمیشناسیم اما موضوع بحث را که می شناسیم. درست مثل این که یک فیلسوف تازه به دوران رسیده درگیر مجادله با یک فیلسوف تازه به دوران رسیده دیگر بر سر تقدم روح یا ماده، رویش را به سوی دیگران بکند و بگوید آی جماعت به این بحث ما بپردازید و اگر کسی به آن بحث نپرداخت دلیل آن را نشناختن خود از جانب دیگران قلمداد کند. نه، رفیق جان، دوست عزیز، دلیل آن نشناختن شما نیست، دلیل آن این است که آن چیزی که شما به عنوان کشف جدید یک انحراف اعلام کردهاید و علم مبارزه با آن را برافراشته اید شراب کهنهای است که شما آن را در مشکی نو به بازار آورده اید. خوراک تمام گروههای چپ رادیکال محلات دانشگاهی سوهو و منهتن و کرویزبرگ است. فقط یک بار جستجوی عبارت workerism در گوگل کافی است که علقه دیرینه انواع چپ در اشتغال به این مباحثه، له یا علیه آن، را نشان دهد. از اپرائیستهای ایتالیا تا انواع آنارشیستهای ضد دیکتاتوری پرولتاریا و انواع تروتسکیستها و سوسیالیستهای لیبرال و غیره. مشغله ای است برای تمام فصول و برای تمام دورانها. و از قضا و اتفاقاً بهانهای است هم برای جلوگیری از پرداختن به مباحثاتی که حقیقتاً سنگ بنای کمونیسم معاصر را تشکیل میدهند و هم در مورد این دوستان ایرانی ورکریست و آنتی ورکریست بازتابی است از بیتفاوتی عمیق نسبت به بزرگترین تراژدی دوران معاصر و نتایج آن در ایجاد شکاف طبقاتی و شکل دادن به آرایش نوین طبقاتی.
دوست ما مدعی شده است که مباحث ما را دنبال میکنند و انتظار دارد که ما نیز متقابلا مباحث آنان را بخوانیم و در مورد آن به مباحثه بپردازیم. البته ما از مباحثه استقبال می کنیم. اما باید روشن باشد مباحثه با که و بر سر چه؟ پیش از این و در جریان گفتگوهایی با محافل دیگری به آنان نیز گفتیم که هر گاه در کسوت سیاسی ظاهر شدند، آنگاه میتوانیم به مباحثات جدی نیز بپردازیم. هر گاه لااقل خطوط کلی برنامه یا مانیفست خود را ارائه دادند، هر گاه استراتژی مبارزاتی خود را تعریف کردند و هر گاه جرأت و جسارت پا گذاشتن بر زمین داغ رویارویی با ارتجاع بورژوایی را یافتند، آنگاه میتوانیم بر سر همکاری و وحدت و هماهنگی و هر چیز دیگر به گفتگو بپردازیم. تا آن زمان فقط باید به رفقای خودمان توصیه کنیم که اگر در پیاده رو خیابان به دوستی از این دوستان برخوردند راه خود را تغییر داده و به سمت دیگر خیابان بروند و به هیچ وجه به گفتگو تن ندهند چرا که آن زمان گفتگو زمانی است که باید به اشتغال با دشمن واقعی اختصاص می یافت و اکنون در دیالوگ با آن دوست ادعایی تلف شده است. زمانی که در طی آن دشمن واقعی امکان آن را یافته است که ذرهای بیشتر پیشروی کند.
از چنین دوستانی باید بر حذر بود.
۴ آذر ۱۴۰۳
۲۴ نوامبر ۲۰۲۴