توضیح:
مطلب حاضر از دو یادداشت مجزا و ملاحظاتی فرعی تر تشکیل شده است. یادداشت نخست را رفیق ژیر آگردیده با عنوان «کردستان عراق، سری که پایین است« در مورد تحولات کردستان عراق تهیه کرد. رفیق احمد توفیقیان در جریان ادیت یادداشت ملاحظاتی انتقادی را بر آن لازم دانست. در این ملاحظات انتقادی روشن میشد که ابعاد موضوع بلاواسطه از مباحثه بر سر اقلیم کردستان عراق و احزاب آن فراتر رفته و هم از یک سو کل منطقه خاورمیانه را در بر میگیرد و از سوی دیگر تعیین سیاست کمونیستی در زمینه مسأله ملی در جهان معاصر به طور کلی و در منطقه خاورمیانه به طور ویژه را نیز به میان می کشد. هر دو اینها موضوعاتی اند که تدارک کمونیستی از سیاست روشن و تعریف شده ای در قبال آنها برخوردار است. با این حال به نظر ما انتشار کل مباحثه به بازخوانی مباحث پیشین در شرایط متلاطم سیاسی امروز و با توجه به تحرکات ارتجاعی رو به افزایش زیر پرچم مسأله ملی کمک میکند. از همین رو تصمیم گرفتیم متن تهیه شده توسط رفیق ژیر را به همان ترتیب ارائه شده منتشر نموده و مباحثه لازم برای تصحیح مواضع مندرج در آن را به طور علنی پیش ببریم. نکاتی که در یادداشت رفیق ژیر منعکس شدهاند مباحثی اند که حتی در میان کمونیستها نیز نیازمند مداقه و مباحثه اند.
انتقادات و اصلاحات و همچنین پیشنهاد تحریریه مبنی بر انتشار همزمان نوشته با انتقادات و اصلاحات با رفیق نویسنده در میان گذاشته شد و مورد توافق وی قرار گرفت. یقین داریم که انتشار مباحثه به تدقیق بیشتر مواضع کمونیستی و رفع ابهام در میان کمونیستها هم در زمینه مسأله ملی به طور کلی و هم در برخورد به تحولات در کردستان و سایر تحرکات زیر بیرق دروغین ستم ملی یاری خواهد رساند. این بدون توافق رفیق ژیر امکانپذیر نبود و از این بابت از رفیق سپاسگزاریم.
علاوه بر یادداشت انتقادی رفیق احمد دو ملاحظه فرعی نیز طرح شده بود که هر دو در خود متن رفیق ژیر با حروف بولد مشخص شده اند.
تحریریه سایت
کردستان عراق، سری که پایین است
بارزانیها اگرچه مستقیما دستنشانده غرب نبودهاند و یا توسط کودتا به قدرت نرسیدهاند؛ اما به وضوح قابل مشاهده است از اینکه به خود میبالند مطیع و سرسپرده آمریکاییان هستند. از خوشحالی در پوست خود نمیگنجند هنگامیکه با فرستاده ویژه کاخسفید روی فرش قرمز جلوی خبرنگاران گام برمیدارند. چه برقی درون چشمشان دیده میشود زمانی که در سازمان ملل متحد با رئیس سیا و کارمندان ارشد وزارت امورخارجه آمریکا پای صحبت صلح منطقه و مبارزه با تروریسم مینشینند. آنها موقع تصمیمگیری در حوزه روابط خارجیشان سلاخی شدن یک میلیون کورد را توسط مادلین آلبرایت به یاد نمیآورند. خب... ما در ایران، مسئول عقل و حافظه همسایگانمان را برعهده نداریم. تنها نظارهگر صرف این صحنه هستیم درحالی که آنها در لحظه تصمیمگیری هایشان مدام گوشهچشمی به سفارت آمریکا و اسرائیل دارند.
گفتگو بر سر خروج ارتش ایالاتمتحده از خاک عراق که بیش از دو دهه است از حضور آنها میگذرد، میان دولت مرکزی عراق و آمریکا با حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل متوقف شده است. اگر دموکراتها مجددا به کاخ سفید راه یابند یحتمل مذاکرات از سر گرفته خواهد شد اما چنانچه دونالد ترامپ که جدیترین نامز جمهوریخواهان است به دفتر بیضی بازگردد تقریبا باید خروج آمریکا از عراق را عملی محال تلقی کرد. اطلاعاتی که از درون مذاکرات میان طرفین به بیرون درز کرده است به ما میگویند این خروج، فرایندی است که طی یک توالی زمانی انجام خواهد شد. همه جزئیات را طرف آمریکای تعیین خواهد کرد. محمد شیاع السودانی نخستوزیر عراق بارها به خروج ارتش ایالاتمتحده از کشور خود اشاره داشته است. او در این باره افزوده: دولت مرکزی و پارلمان عراق حاضر هستند بر تحقق این عمل پیششرطهای طرف آمریکای نیز را بپذیرند.
این پیششرطها چیست؟ خروج آرام آرام و نه یکباره، و نه لزوما تمامی پایگاههای آمریکا از سراسر کشور.]
آمریکا در تمامی حوزههای مهم عراق که به نقش او در منطقه ارتباط پیدا میکند دخالت مستقیم دارد. درست شبیه آناکوندای غولپیکری که دور طعمه خود پیچده است تا او را از نفس بیاندازد. مثلاً کل درآمد حاصل از نفت عراق در بانکهای ایالاتمتحده نگهداری میشود. چنانچه شهرداری بغداد تصمیم داشته باشد برای ساخت یک سد از مهندسان چینی استفاده کند در این بین، قبل از هر چیز اجازه آمریکا واجب است در غیر اینصورت حساب بانکی آنها آزاد نخواهد شد که بتوانند از موجودی آن بهره ببرند کما اینکه گروه مپنا که در بصره چند پروژه عظیم ساخت نیروگاههای برق را در سالیان اخیر برعهده داشته است با این مشکل مواجه بوده، در طرف دیگر، بعد از چند سال انتظار چند ماه گذشته ایران معافیت تحریمی دریافت کرد و در ادامه شاهد انتقال پول گاز و برقهایی که ایران به عراق ارسال کرده است بودیم.
فرض کنید در عراق یک حرکت ضدامپریالیستی تودهای خودجوش شکل بگیرد. البته فقط فرض کنیم. آمریکا قادر است بدون صرف هزینه نظامی و غیره تمام جمعیت این کشور نفتخیز را تنها با مسدودسازی حسابهای بانکی، با قحطی و سوءتغذیه مواجه سازد. در حال حاضر [دم عراق زیر چکش آمریکا است.] آیا باید تنها از راه گفتگو و دیپلماسی حضور نیروهای ارتش بیگانه کاهش یابد؟ آيا هر نوع حرکت افراطی و خشونتآمیز سوای درست بودن فینفسه آن دست عراق را از پشت پای میز مذاکره میبندد؟
بارزانیها، احمق مفید برای دشمن
بارزانیها مانع خروج آمریکا از کشور خود میشوند. مقامهای سیاسی آنها مکررا تکرار میکنند که «کشور هنوز آبستن گروهکهای مانند داعش، تروریست مذهبی و جنگ و ویرانی است؛ لذا طبیعتا تنها کسی که تا امروز ما را از چنگال این بربرها در امان نگه داشته سربازان ارتش ایالاتمتحده هستند. پس مخالف خروج آنها از اقلیم کردستان هستیم».
چرا اقلیم سازش را با دولتمرکزی کوک نمیکند؟ از مهمترین اختلافات بین اقليم و دولت مرکزی میتوان به تقسیم رقم بودجه سالانه کشور اشاره داشت. محرز است که فساد اداری موجود در ساختار بوروکراسی، پارلمان و ریاستجمهوری عراق کمنظیر است بطوری که نخستوزیر پیشین، مصطفی الکاظمی یکی از دلایل برکناریاش از قدرت اختلاس میلیون دلاری بود که انجام داده بود.
هیچیک از این دو تلاشی جدی و صادقانه برای احیای روابط حسنه نمیکنند.(اگر چه هر کدام از آن دو طیف مدعی تلاشی جدی و صادقانه برای احیای "روابط حسنه" هستند). اما سال به سال شکاف تضادهای رادیکال عمیق بیشتری مییابد. گویی یکی از طرفین منافعی در این تضاد برای خود میبیند. کردستان عراق قصد دارد از عراق جدا شود. چه کسی بهتر از اسرائیل و آمریکا که در این راه او را همراهی کنند. به همان شیوه که سالها است احزاب کردستان ایران مستقر در خاک اقلیم از طرق دلار ایالاتمتحده تغذیه میشوند.
یکی از پایگاههای مسلح کومله کنار یک ده کوچک بنا شده و دور آن را فنس کشیدهاند. نیروها، درون خانههای کوچکی زندگی میکنند که فاقد ابتدایی ترین استانداردهای لازم است. اگر خانواده سربازان از ایران به دیدار آنها بروند باید شب را درون سوئیتهای ده کنار پایگاه بگذرانند و تنها در روز اجازه ورد به پایگاه را پیدا میکنند. این افراد (مثلاً مارکسیست) نه اراضی و حیوانی دارند نه قادرند شغل آزاد داشته باشند. هر هفته با دبیر حزب جلسه برگزار میکنند. تعدادی از آنها در بخش اینترنت (در فضای مجازی و مدیا) مشغول به فعالیت هستند. یعنی کارهای مربوط به شبکههای اجتماعی و پشتیبانی کانال ماهواره را انجام میدهند. اما همه ی آنها بدون استثنا، اعم از زن و مرد شبها نگهبانی میدهند. دو هفته یکبار مقرری دریافت میکنند، چیزی حدود هشت میلیون تومان. بیش از پنج حزب در آنجا مشغول به کارند. درآمد و ورودی مالی حزب از کجا تامین میشود؟ قطعا که شغل و کار مولد و تولیدی در کار نیست. آیا اقلیم پشتیبان مالی آنهاست؟
دوست بسیار نزدیکی که در ایام جوانی در حزب دموکرات عضویت داشت و همانجا ازدواج کرده و بچهدار شده بود همیشه با خنده و تمسخری آمیخته با تنفر آن روز ها را تعريف میکرد. یکبار به او گفتم: چرا؟ میشه معنی این خندهها رو بگی؟
درحالی که به روبهروی خود چشم دوخته بود و نفرتی که در چهرهاش به وضوح به چشم میخورد، پاسخ داد: بین سربازان، با نایلون دستهدار مشکی بزرگ کاندوم و قرص ضدبارداری پخش میکردند.
همه این احزاب رویای یک کشور را درسر میپرورانند. حاضراند در این راه به سرنوشت کوزوو دچار شوند. کشوری که در سال 1999 مورد اولین حمله مستقیم آمریکا بعد جنگ دوم جهانی قرار گرفت. یک کشوری پلاستیکی که بدل به لانه ناتو شده است. تا به امروز نه چین و نه روسیه کوزوو را در سازمان ملل متحد به رسمیت نشناختهاند. [توییت دبیرکل ناتو که تصویری از تجزیه ایران بود را به یاد بیاورید.]
بارزانیها و کل احزاب مختلف چنان از «کردستان بزرگ» حرف میزنند که گویی کردستان یک کشور مستقل است. کشور کردستان همانقدر وجود دارد که کشور تومانیا. آنها مدام از ملت اسم میبرند و خود را درون یک بحران هویتی غرق کردهاند. میدانید چرا قصد ندارند بپذیرند کسی در منطقه، به دستوپا زدنهایشان ارجی نمینهند؟ چون رقص در نسیم نژادپرستی، جای در گفتمان جهانی ندارد (شاید منظور رفیق را درست متوجه نشده باشم ولی اوکراین و اسرائیل با همین گفتمان جهانی و مدنی است که تا کنون جان هزاران نفر را گرفته اند). مسئله امروز بشر، با نژادپرستی نه تنها حل نخواهد شد بل مانع گفتگوها میشود. ارائه تصویر انتزاعی و کاریکاتور کج و معوج به اصطلاح هنری و اسطورهسازی از همه کس، بله این دو مورد تنها خورده نانی است که در توبره دارند.
پشت در اتاق مسعود بارزانی که مبلمان طلائی آن از اسپانیا وارد شده است و وسایل زرد رنگ خانه، اولین گام برای فخر فروشی است، کف دستشان را بههم میمالند و احتمالاً با خود میگویند: حالا که نیروی نظامی نداریم، چه بهتر اسرائیل ایران را مستقیم وارد جنگ کند تا خاورمیانه به آتش کشیده شود. آنگاه دول غربی _ رسانه ها، ناتو، موساد و آمریکا_ به دفاع از خواست مردم کورد در جهت ایجاد یک کشور به ما کمک میکنند.
قشر الیتی که در اطراف بارزانیها قرار دارند سرمایه عظیمی را در چنگال خود گرفتهاند. ساخت و ساز هتل های لوکس و رستورانهای بزرگ و نمایشگاه ماشینهای اسپورت، همه اینها نشان از تضاد فاحش طبقاتی است که این حاکمان برای مردم خود خلق کردهاند، ثروت تجمعیافته آنان صرف تولید و اشتغال مولد نخواهد شد و تنها هدف کسب هرچه بیشتر سود در مدت زمان اندک است. شاید باورش دشوار باشد اما واقعیت این است اقلیم از ساختن یک میز زیر تلویزیون عاجز است، یک میز چوبی ساده، که برای درست کردن آن کمترین امکانات و مهندسی لازم را میطلبد! همان میز از شهرستانهای استان کردستان و همدان در ایران به اقلیم صادر میشود. تجربهای که بنده در انجام آن و کالاهای مشابه از نزدیک شاهد آن بودم.
تمام شهرها و روستاهای اقلیم هفتهای چند بار از قطع شدن آب و برق و گاز رنج میبرند. همه مباحث در آنجا به نژاد پرستی ختم میگردد. از نظر بارزانیها و دیگر حاكمان هیچ اشکالی ندارد که سالها پس از پایان جنگ و دیکتاتوری صدام حسین هنوز حرکت و گامی اساسی برای بازسازی خسارات وارده و ساختن زیرساختهای حیاطی شکل نگرفته است. کسی که از اندک تفکر انتقادی برخوردار باشد و دمی کوتاه اوضاع سیاسی و اجتماعی آنجا را بررسی کند حجم عظیمی از نژادپرستی را بین مردم مشاهد خواهد کرد (من تا حدی با این قسمت موافق نیستم، اکثر افرادی که من با آنها در ارتباط هستم غالبا مخالف بارزانی ها و یکیتی ها هستند و آنها را به عنوان دزد و چپاولگر درآمدهایی کلان، زمین هایی چند صد هکتاری، ماشین ها و ویلاهای لوکس، می بینند و حتی یکی از آنها در زمان صدام حسین هشت سال عضو حزب سوسیال دمکرات بوده و با پشیمانی غضب آلود اشاره می کرد که یک پسرک بیست ساله از طوایف بارزانی چرا باید رئیس یکی از دانشگاهای مملکت باشد و دیگر بستگانش در آمریکا و کانادا؛ بیشتر طایفه گرایی و باند بازی یا لابی گری است تا نژاد پرستی بین مردم). این نژاد پرستی به افیون طبقه متوسط بدل شده و آدرس غلط به فرودستان است.
ما در اقلیم با یک مسئله تکخطی مواجه هستیم. بدین معنا که امر چنان پیچیدهای روبهرو خود نمیبینیم تا برای درک آن باید دقیق اتفاقات گذشته را مرور کنیم. رفتار امپریالیسم با عراق و اقلیم درست شبیه برخوردهای امپریالیسممآبانه غرب با هند و ایران در سدههای گذشته است. حاکم باید مطبوع ارباب بزرگتر از خودش واقع گردد.
در این صورت جای پای خود را محکم مییابد و نگرانی از بابت کنار رفتن خود نمیبیند. چه قصه کلیشهای.
حقیقت این است ما قصد نداریم نقش دایه مهربانتر از مادر را بازی کنیم، اما در یک دورنمایی کلی متوجه عمق مسئله خواهیم شد. این رفتار اقلیم اگرچه از روی ضعف و عدم توانایی و فقدان عزتنفس نشئت میگیرد اما برای ما وحشتناک و تهدیدآمیز است، چراکه استقلال ارضی ایران را مستقیم مورد هدف قرار میدهد. تهدید استقلال ارضی همواره برای همه کشورها خط قرمز دولتهای راست و چپ بوده است. این مسئله با گریمهای متفاوتی پا روی صحنه میگذارد. تازه ترین نمونهاش، تجمعات اعتراضی خیابانی مردم اقلیم بر ضد حملات ایران به پایگاههای اسرائیلی و تحریم کالاهای ایرانی.
چند سال پیش صادق زیباکلام به اقلیم سفر کرد و با مسعود بارزانی به گفتگو پرداخت. رئیس اقلیم گفت: ما از ایران دلخور هستیم، چراکه اجازه ورود شرکتهای عمرانی و صنعتی و غیره را به اقلیم نمیدهد. ما کار های زیادی داریم که روی زمین مانده است. چرا ایران که همسایه نزدیک ماست ما را در این راه یاری نمیدهد و اجازه نمی دهد مهمانان را از خانه خود بیرون کنیم؟
ژیر آگردیده
فروردین ۱۴۰۳
یک انتقاد
نکته اول این است که در کل و در شرایط حاضر بارزانی ها و وضعیت کنونی درون اقلیم دو مسئله جدا از هم نیستند، بلکه خود موجودیت این اقلیم با تمام احزاب متخاصم از اپوزسیون تا پوزیسیون درون اقلیمی باردار و حاوی این تضاد ها و تناقضات هستند که بعد از اتمام پروژه داعش و افول آمریکا و غرب در منطقه و جنگ اوکراین و شکست ائتلاف سه جانبه؛ کردها به رهبری پارتی- سنیها- و جریان صدر از چارچوب هماهنگی (انتخابات ۲۰۲۲) به زمخت ترین شکل در برابر هم قرار گرفتهاند.
در شرایط کنونی این تناقضات، بیشتر از همه بارزانیها و فعلا مستقیم و غیر مستقیم تمامیت اقلیم کردستان عراق را آچمز کرده و در شرایطی نامطلوب قرار داده است، بطوری که نه راه پس دارد نه راه پیش؛ طی شکایت حزب اتحادیه میهنی به دادگاه فدرال عراقی ، قانون انتخابات را بدین طریق که از دو حوزه انتخاباتی در اقلیم به ۴ حوزه انتخاباتی تغییر دادهاست (همچنین برای جلوگیری از آرای جعلی دولت مرکزی خواستار شفافیت و دریافت هویت رأی دهندگان است) که این به نوبه خود به ضرر کرسیهای بارزانی در مجلس خواهد بود و باعث میشود که بارزانیها ضمانت اشغال ریاست حکومت و پست نخست وزیری اقلیم که کابینه را تشکیل میداد را علی الحساب از دست بدهند.
از همین روست که در مقطع حاضر تحریم انتخابات از جانب بارزانیها یعنی پارت دموکرات از سر استیصال است نه امتداد قدرت سیاسی که این نیز به نوبه خود حاوی انکشاف تناقضاتی بزرگتر در چارچوب ساز و کارهای دولت فدرال عراق است و این ترجمان فروپاشی اقلیم است، یعنی به احتمال زیاد سنگربندی های درون حزبی اقلیم به اوج خود خواهد رسید و منجر به تشدید مرزهای تخاصم درون خاک کردایتی اقلیم میشود که با اینحال به سختی میتوان چشماندازی دراز مدت برای موجودیت آن قائل بود.
از طرفی هم درباره موضوعیت پایان کردایتی در سطح اجتماعی، به تعویق افتادن حقوق و دستمزد فرهنگیان و کارمندان و طرح و ارائه شکایت به مجلس بغداد و دادگاه فدرال عراق-و نه سیستم قضایی اقلیم- نمونه گویایی باید باشد. البته فقط از داخل زون اتحادیه میهنی جرات اعتراض پیدا کردند، وگرنه همه حقوق بگیران اقلیم خواهان دریافت حقوق از دستگاه بانکی و اداری عراق هستند (که چنین هم شد و دستمزد جدید از طریق بانک های عراقی پرداخت شد).
درباره مسئله تحریم کالای ایرانی باید گفت که این شیوه برخورد اینطور تصوری را به وجود میآورد که انگار ما دنبال سوسیال شوونیزم ایرانی هستیم و این برخلاف آن چیزی است که ما آنرا به عنوان خاورمیانه سوسیالیستی پذیرفتهایم و البته فراموش نشود این خاورمیانه سوسیالیستی رعدی در آشمان بی ابر نبودهاست، بلکه هم محصول تدارک برای برپایی کمونیسم در آینده خاورمیانه است و هم ضرورت تاریخی آن برای نجات این منطقه و سعادت آن. بعنوان کمونیست ابتداً تنازعات ژئوپلیتیک نگرانی اصلی ما نیست بلکه ما این تحولات و تنازعات را بر بستر تاریخی و تاثیر و ترسیم نقشه راه آتی آن برای شناخت و پیشبرد مبارزات طبقاتی و جنبش کمونیستی توضیح و ارائه میدهیم.
عزیمت ما نه جمهوری اسلامی است و نه ایران یکپارچه بلکه باید تاکید نمود که ما منتقد پایهای این نظام موجود سرمایهداری هستیم که ماهیت اقلیم کردستان و تمام نیروهای درگیر را بر حسب نقش آنها در تضمین انباشت سرمایه و تقسیم کار جهانی هم در سطح منطقهای و هم در سطح بینالمللی ارزیابی و تحلیل میکنیم. هم فساد و هم چپاولگری سرمایهدارانه اقلیم کردستان در نقش بخشی از آرایش جهانی سرمایهداری در خاورمیانه و عراق، محصول تضادهای واقعی این نظم موجود سرمایهداری هستند. نهتنها فساد این یا آن حزب عشیرهای (یا بنا به نقش جهانی و کنونی این احزاب در منطقه میتوان اصطلاح مدرن را به آنان اطلاق نمود) تفاوتی در اصل موضوع یعنی فشل و شکنندگی شرایط اقلیم ایجاد نمیکند بلکه موجودیت این جدالهای درون اقلیمی نمایانگر قطبی شدن تضادهای بدوی کوردایتی و جایگاه آن در آرایش جهانی هستند. بعبارتی با توجه به افول منابع واقعی که هم از نظر اخلاقی و هم از نظر نظامی و مادی دچار زوال است هر لحظه امکانش هست که ضربه نهایی تاریخ [پسا پساحقیقت] بر سر این اقلیم (طفل) ناقص الخلقه کردستان فرود آید.
در مورد رابطه موجودیت اقلیم با تسلط و نفوذ آمریکا و حضور ایدئولوژیک و فیزیکی اسرائیل در اقلیم هم، این تناقضات مصداق این مصرع شعرست که میگوید: من از آن روز که در بند توام آزادم!
دموکراسی و آزادیای که همانطور که از شرایط اجتماعی و سیاسی کردایتی پیداست به آنسوی تناقضات خود رسیده است. و نه تنها آن آزادی و دموکراسی گنگستری بلکه موجودیت خود این شبه دولت را به خطر انداخته است.
نکته بعدی، بله اینها دست نشانده اند اما یادمان نرود که مسأله ما قطبی شدن تضادهای درونی عراق و موجودیت ناسیونالیستی کردستان-که مرزهای قومیتی و ملی را جایگزین مرزهای طبقاتی تودههای کار و زحمت با مناسبات سرمایه کرده است- بخصوص از زمان اعلام منطقه پرواز ممنوع و بعدا با سقوط صدام و چیرگی غرب و همچنین پس از آن با افول جهانی غرب به رهبری آمریکا و شروع جنگ اوکراین و در کل معادله موجودیت و بقای اقلیم- یا برمبنای استقلال یا ضرورت ادغام در عراق-، ارزیابی میشود و نه فساد درونی آن. هم بچاپ بچاپ شرکتها و کنسرنهای غربی پس از فروپاشی دولت بعث و هم آن باصطلاح سرمایه گذاری در اقلیم بعنوان منطقهای امن که سود ساخت و ساز آنرا سرپا نگه داشته است و تبدیل اقلیم بعنوان پایتخت کردستان به دوبی دوم به یُمن فرصت «رشد و نمو در خلل و فرج زخمهای دیگران».(مسأله فروش غیر قانونی نفت اقلیم و البته نفت داعش توسط احزاب [در مورد نفت داعش بطور اخص پارت دموکرات] هم که به قوت خود باقی است).
در مورد گوش بفرمانی و نزدیکی پارت دموکرات به آمریکا و اسرائیل و ترکیه و تخاصم با ج.ا و تا حدودی روسیه [به این علت«تا حدودی» که روسیه حضور فیزیکی نظامی مستقیم در عراق ندارد.] و همزمان با افول سلطه لیبرالیسم غرب و آمریکا، کار به جایی رسیده بود که در سطح بخشهایی از جامعه، رئیس حکومت مسرور بارزانی را زلنسکی کردستان میخواندند.
اتفاقا امریکا و غرب برای حفظ بقای خود در این منطقه از پارتی ها و کل بدنه سیاسی اقلیم، خواستار سازش و حل اختلافات بوده و هستند که در وهله اول پارتی ها و بطورکلی احزاب کردی دیگر قادر به احیای آن نه به روش به اصطلاح دموکراتیسم و نه به روش گنگستریسم حزبی و صدالبته جهت حفظ بقای اقلیم به روش پیشین نیستند.
بهرحال و در کل، تمام این موضوعات تاکیدی بر زوال اقلیم و کردایتی هستند که میتواند موضوع بحث باشند. از منظر اجتماعی این تضادها جامعه اقلیم را به این نتیجه رسانده است که ترجیح میدهند قسمتی از عراق یکپارچه باشند، (حتی بخشهایی از بازنشستگان و کارمندان قدیمی که تا مدتی پیش سرخوش راپەرین-جنبش ۱۹۹۱ که کردستان عراق علیه دولت مرکزی قیام کرد.- بودند و جامعە کردستان را پس از فروپاشی شوروی و بلوک سوسیالیستی امیدوار و متوهم گردانیده و تقویت نمود و میل اجتماعی برای جدایی و استقلال را در سر داشتند را پشیمان و رویبرگردان کردهاست) به این دلیل که با فرونشست تز تقلبی پایان تاریخ که وعده صلابت لیبرالیسم را میداد، اکنون این باصطلاح دولت بغداد بود که منافع اجتماعیشان را بعنوان بخشی از خاک عراق عادلانهتر از حاکمان کردایتی تأمین میکند.
در مورد مارکسیست خواندن احزاب کومله هم باید گفت که تا جایی که ما در عمل و گفتمان می بینیم و گاها با سمپاتهای کومله مواجه میشویم اینان کمترین تعلق خاطری به حتی آن لعاب مارکسیستی و کارگری پیشین ندارند و خودشان را ناسیونالیست و «کورد» معرفی میکنند نه حتی چپی که فقط ادعای سوسیالیسم داشته باشد.
احمد توفیقیان