۱- جنگ در غزه در امتداد جنگ در اوکراین از یک سو به افزایش شدید شکاف در صف بندی بین فراکسیونهای متخاصم سرمایه داری در سطح جهانی انجامید و از سوی دیگر فراتر از جنگ در اوکراین سیر تطور لیبرالیسم رو به زوال غربی در هر دو روایت ترقیخواهانه و محافظه کارانه آن به سوی فاشیسم عریان را با شتابی حیرت انگیز آشکار ساخت.
۲- صهیونیسم اسرائیلی به مثابه عصاره تمام رذالتهای تاریخ استعماری غرب و انواع مختلف ارتجاع سیاسی و ایدئولوژیک تشکیل دهنده بنیادهای هویت تمدن غربی، همه وجوه مختلف کل دوران حیات سرمایه داری در تمام پهنه های گیتی را به طور فشرده به نمایش می گذارد. یک سال جنایت عریان و گسترده و نقض کلیه قوانین و قواعد بین المللی مصوب همان دول غربی کوچکترین توهمی در این باقی نگذاشت که سرمایه داری هر گاه که لازم بداند به سرعت از لیبرالیسم به فاشیسم تغییر ریل خواهد داد. صهیونیسم به مثابه آشکارترین و هارترین فاشیسم امپریالیستی به این روند شتابی کم سابقه بخشید.
۳- ویژگی فاشیسم صهیونیستی در ابعاد وحشیگری و درنده خوئی و قساوت آن نیست که در جهان حیوانات نیز هیچ نمونه مشابهی از آن یافت نمی شود. ویژگی اصلی فاشیسم صهیونیستی در آن است که به مثابه مولودی از تاریخ معاصر اروپا نه تنها ریشه های مذهبی کل جهان مسیحی اروپایی و آمریکایی را در خود نهفته داشت بلکه همچنین همه عناصر ارتجاع سیاسی اروپایی در تنوع مختلف آن، از نژادپرستی تا توسل به خشونت عریان برای حل معضلات اجتماعی، را نیز در خود گرد آورد. جنبش صهیونیستی به مثابه جنبشی پراکنده در حوزه های مختلف فرهنگی در اروپا با اتحاد خود در قالب دولت یهود تمام آن حوزه های فرهنگی، از اسلاوها تا ژرمنها و تا فرانکوفیلها و آنگلوساکسونها را حول خویش متحد کرد تا خود به عنوان پست پیشقراول این جهان استعماری در قلب خاورمیانه عمل کند. زائل شدن رنگ و لعابهای شبه سوسیالیستی کیبوتصهای اولیه و عروج فاشیسم کنونی جامعه اسرائیل به مثابه ملغمه ای از خرافات عهد عتیق با ووکیسم پسا مدرن همراه با اعتقاد راسخ به مبانی لیبرالیسم بازار آزادی، در تمام آن جوامعی نیز به تقویت آشکار رویکرد فاشیستی انجامید که خود پشتوانه موجودیت نحس آن شبه دولت را تشکیل می دهند.
۴- آنچه این روند کریستالیزاسیون را شدت بخشید و به چنین صف بندی آشکاری رساند حرکتی بود که در ۷ اکتبر سال پیش با طوفان الاقصی کلید خورد. مقاومت فلسطین به مثابه رعدی در آسمان ظاهرا بی ابر خاورمیانه ظاهر شد تا تمام سیری را که با سرعتی نه چندان اندک در حال طی شدن بود به یکباره و با قاطعیت پایان بخشیده و امکان ریل گذاری در مسیری نو را، نه فقط در برابر فلسطین و خاورمیانه، بلکه همچنین در برابر جهان، بگشاید. طوفان الاقصی سیر تثبیت حاکمیت پست پیشقراول دول امپریالیستی در منطقه خاورمیانه که با پیمانهای ابراهیم و راه کریدوری آیمک وارد مراحل پایانی خویش شده بود به سیر تعیین سرنوشت خود آن شبه دولت طفیلی بدل نمود. تا پیش از ۷ اکتبر، مسأله فقط برای فلسطین مسأله بودن یا نبودن بود. اکنون و پس از ۷ اکتبر، برای آن غده چرکین به نام اسرائیل نیز مسأله دیگر نه تثبیت حاکمیت خویش و تحکیم پایه های گسترش و کشورگشائی های آتی، بلکه بر سر بودن یا نبودن است.
۵- هم عزم قاطع رزمندگان مقاومت فلسطین در ورود به نبردی به شدت نابرابر علیه دشمن تا دندان مسلح و پشتگرم به امپراطوری جنگی غرب به سرکردگی آمریکا، و هم عیار درنده خوئی و سبعیت به نمایش گذاشته شده از سوی ماشین کشتار صهیونیستی، دینامیسمی از تحولات را رقم زدند که از سوی هیچ یک از بازیگران قدرت در منطقه نه پیش بینی شده بود و نه در جهت منافع آنان عمل می کرد. مسأله فلسطین یک بار دیگر در دستور کار جهان دیپلماتیک قرار گرفت تا از یک سو حامیان و تأمین کنندگان مالی و نظامی و سیاسی نسل کشی به یاد راه حل خانمان برانداز «تشکیل دو دولت» بیفتند و با لق لقه گوئی درباره لزوم حل دیپلماتیک مسأله فلسطین از طریق راه حل دو دولت پرده ساتری بر مشارکت خود در جنایات صهیونیسم بیفکنند و از سوی دیگر برای تمام دول جهان چند قطبی در حال عروج، از چین تا روسیه و برزیل، نیز فرصت مناسبی تلقی می شد تا با بهره گیری از رسوایی جنایتکاران صهیونیست تل آویو، به اعمال فشار بر طرف مقابل روی آورده و در صدد تقویت نظم بین المللی مبتنی بر قوانین شوند که سازمان پوسیده و فاسد ملل تجسم آن است.
۶- برای ایران به عنوان امالقراء محور مقاومت نیز مسأله در اساس همان بود. جمهوری اسلامی ایران در سیر تطور خویش از جمهوری اسلامی کوخ نشینان به جمهوری اسلامی کاخ نشینان و از جمهوری صدور انقلاب به جمهوری نرمش قهرمانانه و برجام، از جمهوری ملی کردن تجارت خارجی به جمهوری چابک سازی دولت و چوب حراج بر اموال دولتی، و از جمهوری امت اسلامی به جمهوری جامعه مدنی، در دستگاههای ایدئولوژیک خویش نیز تجدید نظر کرده و مبانی عملی سیاست خویش را بر پراگماتیسمی قرار داده بود که قرار بود در جهان متلاطم توازن لازم را برای این جمهوری تأمین کند. آل سعود خبیث و آل خلیفه مزدور اکنون تبدیل به همسایگانی شده بودند که حسن همجواری با آنان در رأس سیاستهای جمهوری قرار داشت. در این دستگاه تغییر یافته بود که مسأله فلسطین نیز تبدیل به مسأله ای دیپلماتیک شد و جایگاه هویتی خویش را از دست داد. پاسخ جمهوری اسلامی در شعارهای نماز جمعه و دیدار با رهبری البته مرگ بر اسرائیل بود. اما این مرگ بر اسرائیل اکنون دیگر از همان قماش مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس بود و بیش از هر چیز مرهمی بود بر دل های خانواده های جانبازان جنگ هشت ساله تا راهنمایی برای سیاست عملی. در عمل آنچه پیش می رفت سیاست حرکت خزنده به سمت پذیرش راه حل دو دولت بود که تحت عنوان برگزاری رفراندوم در فلسطین اشغالی و پذیرش نتایج آن بیان می گردید.
طوفان الاقصی نه تنها تغییری در این سیاست به وجود نیاورد، بلکه حتی در جهت تقویت وزنه دیپلماتیک آن نیز عمل کرد. از همان آغاز طوفان الاقصی جمهوری اسلامی تمام مساعی خود را به کار گرفت تا با فعالیتهای دیپلماتیک کشورهای اسلامی را به اتخاذ موضعی واحد ترغیب نماید. ام القراء محور مقاومت اکنون در مقابل وضعیتی قرار می گرفت که خود طی سالها در ایجاد آن نقش ایفا کرده بود اما حال که فعالیت آن سالها در تقویت نظامی جریانات محور مقاومت به ثمر نشسته بود و نظم حاکم بر منطقه را به چالش کشید، دیگر این امالقراء توان همراهی با آن را نداشت. جمهوری اسلامی ایران اکنون بیش از آن که اشتیاق به سرکردگی یک محور مقاومت سرکش را داشته باشد، در تمنای وصال همسایگی با کاخ نشینان عرب است. جمهوری اسلامی ایران توان هضم طوفان الاقصی را نداشت و جامعه مدنی آن نیز تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت تا هیچ وقت چنین توانی نداشته باشد.
۷- سلاخی انبوه هزاران هزار نفره زنان و کودکان و مردان سالخورده و جوان در فلسطین و اکنون لبنان، محصول چنین وضعیتی است. این فقط حاصل سبعیت و شرارت ماشین کشتار صهیونیستی نیست. نتیجه زوال همه گیر و جهانی اخلاق و تباهی انسانیت نیز هست که بزرگترین بازیگران جهانی و منطقه ای را یا از قبیل ترکیه و شیخ نشینها به شرکای این جنایات بدل کرده است و یا به تماشاچیان منفعلی که نهایت تلاش آنان با نطقهای آتشین در شورای امنیت و صدور قطعنامه در مجمع عمومی سازمان فاسد ملل خاتمه مییابد. مردم مظلوم فلسطین بهای این انحطاط فراگیر جهانی را با جانهای عزیز خود می پردازند. اما در همین حال این حجم عظیم از قربانی، این عزم راسخ برای برانداختن فاشیسم صهیونیستی، این بنای بلند مبارزه با ستمگری انسان بر انسان بر متن این بی تفاوتی جهانی طبقات حاکم است که به جریان آب گرم حیات بخشی در عمق این اقیانوس سرد و منجمد بدل شده است. جریان آب گرمی که با رودهای خون خود گرمای تازه به بدنه پوسیده جامعه بشری تزریق میکند. غزه به پرچمدار امید در جهانی بدل شده است که امیدی به نجات آن نبود. فلسطین تنها به مثابه پیشاهنگ بشریت پا به میدان نبردی تاریخی جهانی گذاشته است. نبردی که اکنون لبنان نیز به جزئی از آن بدل شده است.
۸- از نظر عینی آنچه در فلسطین در جریان است امروز دیگر مبارزهای است بین دو جریان جهانی. این دیگر مبارزهای محدود به فلسطین و بر سر حقوق ملت فلسطین نیست. حتی مبارزهای صرفا بر سر موجودیت اسرائیل نیست. روند جنگ خونین طوفان الاقصی و صف بندیهای شفافی که در نتیجه آن در سطح جهانی شکل گرفتهاند، اکنون ابعاد مکانی و زمانی نبرد را به مراتب فراتر برده و آن را به یک حلقه اصلی نبرد برای جهان آینده کل بشریت تبدیل کرده اند. در یک سوی این نبرد مقاومت مردمانی محروم از حقوق ابتدائی خویش قرار دارد و در سوی دیگر آن صف متحد و فشرده کل ارتجاع امپریالیستی-فاشیستی جهان باصطلاح آزاد غرب. اگر پیش از طوفان الاقصی میشد هنوز از خصلت و ماهیت نبرد با عطف به خصلت و ماهیت جریانات تشکیل دهنده نبرد سخن گفت، امروز دیگر قضایا کاملا دگرگون شده است. امروز این نبرد دورانساز است که خود خصلت و ماهیت جریانات دخیل در آن را تعیین میکند. آن کس که امروز در صف مبارزه علیه این فاشیسم هار جهانی قرار گرفته است، فقط برای فلسطین یا لبنان مبارزه نمیکند. او در حال مبارزه برای آینده بشریت است و به عنوان مبارزی برای آینده بشریت شایسته بیشترین، قاطعانه ترین و خالصانه ترین حمایتها است.
۹- صفبندی حاصله از یک سال طوفان الاقصی برای کمونیستها نیز لحظه ای خطیر و تعیین کننده را پیش رو نهاده است. این طوفان فقط نظم سیاسی خاورمیانه را دگرگون نکرد، جایگاه و موقعیت نیروهای اجتماعی و رابطه آنان با یکدیگر را نیز دستخوش عمیقترین تحولات کرد. تا همین یک سال پیش چه کسی تصور میکرد که چپگرای آمریکای لاتینی برای رهبر به خاک افتاده حماس عزادار شود و خاطره فرمانده چه در او زنده شود و انسان شریف ژاپنی و آمریکائی سوگوار مرگ رهبر حزب الله باشد؟ چه کسی تصور می کرد که در کشور «نه غزه، نه لبنان» خیلی از انسانهای شریف حامی فلسطین و لبنان شکل بگیرد که از صفوف کارگران تا هنرمندان و دانشگاهیان در آن شریک باشند. حقیقتا هیچ و مطلقا هیچ انسان شریفی نمیتواند امروز در این نبرد تاریخی-جهانی قاطعانه در یک سوی آن، در کنار رزمندگان فلسطینی و لبنانی، مستقل از تعلق آنان به این یا آن جریان، قرار نگیرد همچنان که هیچ فاشیست لمپنی تا به امروز تردیدی در حمایت از آن جرثومه متعفن صهیونیستی به خود راه نداده است. این نسبت احزاب با نبرد طوفان الاقصی است که تعیین کننده رابطه کمونیستها با آنان نیز خواهد بود. هم در رابطه با جریانات فاشیستی تفاله های «زن،زندگی،آزادی» که اکنون باید بیش از پیش و قاطعانه تر هدف تیر زهرآگین انتقاد کمونیستی قرار گیرند و هم به طور مشخص و در رابطه با جریانات اسلامی حماس و حزب الله و جهاد اسلامی که کمونیستها موظفند در کنار آنان قرار بگیرند، مادام که آنها خود را ملزم به پیشبرد این مبارزه میدانند و برای آن بیشترین فداکاری ها را از خود به نمایش گذاشتهاند، و مادام که در درون خود جنبش این رزمندگان دوش به دوش رفقای کمونیست جبهه آزادیبخش خلق و سایر نیروهای سوسیالیست به رزمی متحد پرداخته اند. این حکم قطعی و غیر قابل تخطی خصلت عینی نبرد جاری به مثابه یک حلقه اصلی نبرد تعیین نظم جهان آینده است. کنفرانس سوم سازمان تدارک کمونیستی اعلام می کند که مادام که سلاح رزمندگان جریانات اسلامی صفوف فاشیسم صهیونیستی را نشانه رفته است و مادام که لوله این سلاح به سمت کمونیستها نشانه نرفته است، از کوچکترین حمایتی از آنان نباید دریغ نمود.
۱۰- با این همه تجربه یک ساله طوفان الاقصی این را نیز نشان داده است که بدون یک صف همبسته سوسیالیستی در منطقه خاورمیانه چشم انداز دستیابی به رهائی در منطقه به شدت تیره خواهد بود. طوفان الاقصی ظرفیت بورژوازی منطقه در پاسخگویی به چالشهای تاریخی را به خوبی برملا کرد و نشان داد که این طبقه قادر به ارائه هیچ راه حل رهائیبخشی در هیچ سطحی نیست. در بهترین حالت و بر بستر پیوستن به صف مقابل جهانی در بریکس و شانگهای، طبقات حاکم کشورهای منطقه سرنوشت مردم منطقه را به منافع پراگماتیستی خود گره خواهند زد و تحقق یا عدم تحقق حقوق مردم محروم را به چرتکه حسابگری واگذار خواهند که که نتیجه آن از پیش روشن است. بر متن چنین توازن قوائی، گسست از فلاکت موجود تنها به اتکاء توان خود و در گوشه ای از خاورمیانه اگر غیر ممکن نباشد، لااقل بسیار بسیار غیر محتمل خواهد بود. حتی اگر طوفان الاقصی بساط کثیف دولت یهود را برچیند، حتی اگر در عرصه نظامی به بزرگترین و چشمگیرترین موفقیتها نائل آید، باز هم در مقابل چالش عظیم شکل دادن به یک دولت ملی در محیطی مملو از دشمنانی قرار خواهد گرفت که به مثابه کفتار در کمین نشسته اند. بدون یک جبهه سوسیالیستی نیرومند در منطقه خاورمیانه، راه پیشروی به سمت آیندهای روشن به مراتب دشوارتر از آنچه خواهد بود که امروز هست. بر این اساس کنفرانس سوم سازمان تدارک کمونیستی یک بار دیگر کلیت «بیانیه تحلیلی درباره خاورمیانه سوسیالیستی» مصوب کنفرانس اول را مورد تأیید قرار داده و خود را متعهد به گسترش روابط با سازمانهای کمونیستی در منطقه اعلام می کند.
زنده باد فلسطین
زنده باد خاورمیانه سوسیالیستی
کنفرانس سوم سازمان تدارک کمونیستی
آبان ماه ۱۴۰۳