بهمن شفیق
۶ خرداد ۱۴۰۴
۲۷ مه ۲۰۲۵
چرا اقدام اول خرداد سالشمار نویی در سپهر سیاست در ایران بود؟ جنبش جهانی حمایت از فلسطین و موقعیت پویش حمایت از فلسطین در ایران، کدام چشم اندازها در سطح جهانی طرحند و رابطه بین احزاب و جنبش حمایت از فلسطین چیست؟ در ایران چگونه است و چگونه باید باشد؟ ویژگی تناقض پایه ای ایران به مثابه قدرتمند ترین کشور ضد اسرائیل در جهان و اسرائیل دوست ترین جامعه مدنی در منطقه. حرکت دفاع از فلسطین در مقابل کدام چالشهای ساختاری و کدام چالشهای سیاسی قرار خواهد داشت؟ چرا و چگونه باید پویش را به جنبش تبدیل کرد؟
دیدگاهها
من به ندرت به تارنما های بیرون از ایران (با استثنا آنهایی که ویدئوی رو به ایران می سازند) رجوع میکنم. اما چون "نظری" زیرِ یکی از نوشته ها و رو به "ن.ق." نوشته بودم و برای خواندن "پاسخ" این سایبری رژیم دوباره راهم به اینجا کشیده شد. من دو بار در گذشته نسبتاً دور در اینجا "نظر" دادم و در دوره کنونی نیز پنج تا (با این نوشته). هم دوتای گذشته و هم چهار تای پیشین منتشر شدند. بنابر این "چرا نظر خوانندهتان را نمیگذارید؟" چیزی جُز دروغ و شانتاژِ این سایبری رژیمِ سرمایه نیست!
"تاکتیک" نخ نمای پادوهای سرمایه (همانند آنچه "خبرنگار" "ایلنا" در اینباره نوشت و یا مصاحبه هاییکه "شرق دیلی" راه می اندازد و یا مطالبی که "انصاف نیوز"، ... می نویسند) اینست که بخشی از یک گفتمان را که آنقدر آشکار است که نمیتوان رَد کرد (بطورِ نمونه جنایاتِ امپریالیسم-صهیونیسم) را "می پذیرد"، اما آنجا که برای مقابله با آن، پای سرمایه داری، بویژه رژیمِ سرمایه داری اسلامی، بمیان می آید، دست به یاوه گویی میزند و زیر لحافِ سرمایه می خَزد.
رژیم جنایتکار سرمایه داری اسلامی "انقلابِ (ضد)فرهنگی" راه انداخت و دانشگاه ها را سه سال بَست (با کُشتار چند ده دانشجو)، در دهه خونین شصت، نَسلی از جوانانِ "آرمانخواه و چپ" را، با هدف ایجادِ گُسَست در جریانِ طبیعی فرآیندِ آگاهی (دیروز-امروز-فردا) در جامعه و بهره وری از "تجربیاتِ گذشته"، نابود کرد. آیا توانست از "شَرِ" تجربه گذشته رها شود؟! اگر چنین چیزی امکان میداشت، دیگر ساختارِ مغزِ انسان (و خیلی از حیوانات) به بخش نسبتاً بزرگ "هیپوکامپ" نیازی نمی داشت! با رجوع به اسناد (خوشبختانه با وجودِ اینترنت فراوان یافت میشود) در می یابیم که در آغاز جنبشِ منتهی به قیام 57، یعنی پائیز 56 و سخنرانی نویسندگان و شاعران آزاد شده از بندِ رژیم پهلوی، در "شب های شعر انجمنِ گوته" و پس از آن در دانشگاه صنعتی "شریف" (در آن هنگام "آریامهر") و حتی "چریک های فدایی خلق ایران" که تنها سازمان فعال واقعاً موجودِ "چپ رادیکال" در آندوره بود، کسی تصور این را هم نداشت که چه بسا پس از یکسال کارگران نفت دست به اعتصاب بزنند. آن جنبش (حتی در سال 56) از نظر گستردگی قابل مقایسه با چند ده نفر معترضِ کنونی جلوی دانشگاه تهران نبود! اما هیچ "شیرین مغزی" در آن دوره، مانند این پادوی سرمایه، عُقده گشایی نمیکرد که "راهی برای بستن شیر نفت بروی اسراییل و متفقیناش و روندهای نمیبینم"! او "فرآیند"، "روند" و "رُخدادِ لحظه ای" را یکی می پندارد!
هشدار به "تدارک کمونیستی" که این سایبری های امنیتی رژیمِ سرمایه، جَوِ گفتمان ها را فرسایشی نکنند!
تا زمانی دیگر، که کِی فرا رسد!
یک - چرا سازماندهندگان "برای فلسطین" که بچهپولدارند پشت شعارهای کارگری پنهان میشوند. در حالیکه هیچ ربطی به زحمتکشان ندارند؟
دو - سازماندهندگان "برای فلسطین" شش یا هفت سال است از ماجرای دانشگاه تهران و دارپا خبر دارند و خیلی قبلتر برای سکوت در این مورد بازخواست شدهاند. چرا آنان ششهفت سال از اقدام علیه دارپا و نستله طفره رفتهاند؟
سه - اگر تنها یک گروه ضدصهیونیست واقعی در ایران موجود باشد بچههای صنعت موشکیاند. این را قاطعانه میگویم چون با چند نفر از کارگرانشان رابطه دارم و میشناسمشان. با توجه به نقش انسانساز این صنعت به چه دلیل در تبلیغاتتان این صنعت را تحقیر میکنید و مینویسید به هیچ دردی نمیخورد؟
چهار - با توجه به پیوندهای اکثر سازماندهندگان با جنبشهای سبز و بنفش چه ارتباطی میان این حرکت و دولت وفاق وجود دارد؟
اینها سوالات مشروع و برحقی است که هر کس ذرهای تعهد داشته باشد ملزم است پاسخشان دهد
جناب شفیق بدرستی نشان میدهند که این جنبش اجتماعی واقعی باید خصوصیتی مانند انقلاب پرفروغ ایران در سال 57 داشته باشد. جناب شفیق بازهم بدرستی نشان میدهد که خصوصیت رهاییبخش انقلاب 57 را باید در این واقعیت دید که کارگران «شیر نفت را بروی اسراییل و آفریقای جنوبی میبستند.»
حال پرسش اساسی که جلوی جناب شفیق قرار میگیرد این است: آیا «پویش» کنونی میتواند به مرحلهای برسد که در آن «شیر نفت» را بروی اسراییل ببندد؟
جناب شفیق، طبق معمول، برای پاسخ به این سوال، ناگهان جهان واقعی را رها میکند و ما را به جهان «رایحه»ها و ایدئولوژیها میبرد. فیل جناب شفیق از آنجا یاد هندوستان کرده است که ایشان نه راهی برای بستن «شیر نفت» بروی اسراییل و متفقیناش میبیند و نه روندهای. اما جناب شفیق میخواهد «آخرین موهیکان» باشد، صحنه را نمیخواهد ترک کند، میخواهد تا آخرین قطره خون با امپریالیسم بجنگد. بنابراین در این جنگ ناچار میشود به مردم ایران بقبولاند که با رایحهی 57 هم میتوان موتور تروریسم اسراییل را از کار انداخت.
این کارها زشت است آقای شفیق. با رایحهها نمیتوان شیر نفت را بروی موتور آدمکشی و ویرانگری اسراییل و متفقیناش بست. جنابعالی گویا کورید و نمیبینید که جنبش اجتماعی واقعی خلق یمن با «رایحه» و باد هوا کارد به استخوان صهیونیسم نمیزند. موهیکان شریفی باشید. پا در کفش مردم ایران نکنید. در کار مردم خاورمیانه دخالت نکنید و وقت مردم ما را با خاطرههایتان نگیرید. اگر راست میگویید یکی از همین پویشها و جنبشهای مدنی موجود در اروپا را به یک جنبش اجتماعی واقعی علیه اسراییل تبدیل کنید. یک کشور اروپایی را یمن ثانی کنید. مگر نمیگویید در آنجا تشکیل جنبش علیه اسراییل بارها سادهتر از درون خود خاورمیانه است؟ بروید با «رایحه» انقلاب فرانسه در اروپا بازی کنید. وقت مردم ایران را نگیرید و در امور خاورمیانه مداخله نکنید.
این تدارک بوده که همیشه کاربران و رفقا را به مباحثه، سازماندهی، تلاش و مبارزه فرا خوانده.اگر توانایی پاسخی کمونیستی را ندارید حداقل بر روی اخلاقی کمونیستی خود کار کنید. چه اشکالی دارد این هم یک سرگرمی است، مگه نه؟
آیا وقتی تدارک کمونیستی پیشروی می کند، حملات شخصی به نظریه پردازانش صورت می گیرد؟ یا وقتی حملات شخصی به نظریه پردازانش صورت می گیرد، یعنی تدارک کمونیستی پیشروی کرده است؟
اصغر جان! در کل آثار لنین اگر فقط یک مورد پیدا کردی که عناصر تشکیلدهنده و ماهیت «پویش» یا جنبشی را بر مبنای «رایحه» تحلیل کرده باشد، بیا اینجا با ذکر منبع بنویس، من هم زیرش میآیم مینویسم که لنین یک سوئیسی بود که در کار مردمان امپراتوری تزارها دخالت بیجا میکرد.
ناصر خان! تدارک که همیشه در حال پیشروی بود، نبود؟
بنظرم بجای طرح پارادوکسهای بامزه، شما بیا توضیح بده که بنظرت دورههای عقبروی یا درجا زدن تدارک کدام دورهها بوده و خصلتهای اصلی کار تدارک در این دورههای پیشا«پیشروی» چه بوده؟ اگر چنین کاری بکنی فکر میکنم مسائل مهمی روشن میشوند.
امیدوارم حالت خوب باشد. هم بنده را با افزودن پسوند «خان» مورد عنایت قرار داده اید، هم بنده را در مقام پاسخ به پرسشهای عمیقتان لایق دانسته اید. اینها از لطفتان است. اما اقدسی جان! برای پاسخ به پرسشهای گرانبهایتان با دو مشکل مواجه ام که امیدوارم در این مورد نیز بنده را از راهنمائیهایتان دریغ نفرمائید:
۱. در مورد سازمانی که پشت سر هم بیانیه میدهد و برای وقایع تاثیرگذار در سطح جهانی سخنرانی میگذارد و چهارچوب فکری مشخصی دارد، چه میشود نوشت؟
۲. از آن مهمتر برای که بنویسم؟ یک جریان سیاسی که دیدگاههای تدارک کمونیستی را به نقد کشیده است؟ حزبی که مشخص است کجا ایستاده است؟ یا فقط برای خودت یک نفر که سعی میکند تنهایی مانیفست دهد؟ ها اقدسی جان؟
امیدوارم با این توضیحات کاری کرده باشم که مسائل مهمی برایتان روشن شده باشد.
پ.ن: وقتی آتش گرفته اید، ندوید! توی آب بپرید!
«کنفوسیوس - در باب سوختن :) »
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا