همه چیز بر این دلالت دارد که این گرایش به فاشیسم در دوره پیش رو اشکال حادتری به خود خواهد گرفت. یا در شکل حمله به آزادی بیان در شبکههای اجتماعی و رسانهها تا دیکتاتوری مخوفی که زیر پوشش حفاظت از محیط زیست و نجات کره زمین تدارک دیده میشود و سرانجام تا گسترش حیطه اقتدار دولت بورژوائی به خصوصی ترین زوایای زندگی کل جامعه از خوردن و نوشیدن و پوشیدن تا تمایلات جنسی همراه با جنگ افروزی های خانمان برانداز؛ و یا در قالب نژادپرستی و مهاجر ستیزی. راه میانهای در کار نیست. لااقل در غرب
"یک جامعۀ آزاد به قواعدی اخلاقی نیاز دارد که در تحلیل نهائی در این خلاصه می شوند که زندگی را حفظ می کنند: [اما] نه حفظ تمام زندگی، برای این که زمانی می تواند قربانی کردن زندگی افرادی برای حفظ زندگی های بیشتری ضروری باشد. به همین دلیل تنها قواعد واقعی اخلاقی آنهائی هستند که نوعی «حسابگری زندگی» را در خود دارند: مالکیت خصوصی و میثاق".
فریدریش فن هایک، 1981
یادداشت بر بازنشر دوم:
این دومین بازنشر گفتار «درآمدی بر لیبرالیسم، مالکیت خصوصی و فاشیسم» است. گفتاری که نخست در سال ۱۳۹۳ شمسی (۲۰۱۴ میلادی) ایراد و منتشر شد و یک بار دیگر در سال ۹۸ (۲۰۱۹) بازنشر یافت. و هر بار که این گفتار منتشر میشود باز هم گذار لیبرالیسم به فاشیسم اشکال حادتری به خود گرفته اند. مقطع انتشار نخست بحث مصادف بود با کودتای لیبرال-فاشیستی اوکراین و عواقب بحران بدهی در یونان و کودتای اروپای واحد علیه دولت این کشور و همچنین اعتصاب لوکوموتیو رانان آلمان و کمپین نفرت و لجن پراکنی بی سابقه علیه آن توسط کلیه رسانه ها. در هر دو واقعه ما نشانههای روشن گرایش به فاشیسم را دیدیم. مشاهدات سالهای بعد تأییدی بود بر آن ارزیابی.
۵ سال پیش کشتار مهاجران توسط فاشیست نیوزیلندی و فاشیستهای آمریکائی موارد شاخصی بودند که در پیشگفتار به آن اشاره کردم و امسال، ۵ سال بعد، به ضرس قاطع میتوان گفت که بورژوازی در سطح جهانی هیچ پاسخی به جز گرایش به فاشیسم در چنته ندارد. رأی دهندگان میتوانند انتخاب کنند: یا فاشیسم گلوبالیست نوع داووس و یا فاشیسم ناسیونالیست. زمانی شعار انتخاباتی ویلی براندت، صدراعظم آلمان، این بود: دمکراسی بیشتر را جرأت کنیم. در جریان پاندمی کووید روزنامه زوددویچه تسایتونگ تیتر زد: دیکتاتوری بیشتر را جرأت کنیم!. آن روزنامه تیترش را زده بود. در داووس امسال بر سر این گفتگو شد که چگونه باید آن را عملی کرد.
همه چیز بر این دلالت دارد که این گرایش به فاشیسم در دوره پیش رو اشکال حادتری به خود خواهد گرفت. یا در شکل حمله به آزادی بیان در شبکههای اجتماعی و رسانهها تا دیکتاتوری مخوفی که زیر پوشش حفاظت از محیط زیست و نجات کره زمین تدارک دیده میشود و سرانجام تا گسترش حیطه اقتدار دولت بورژوائی به خصوصی ترین زوایای زندگی کل جامعه از خوردن و نوشیدن و پوشیدن تا تمایلات جنسی همراه با جنگ افروزی های خانمان برانداز؛ و یا در قالب نژادپرستی و مهاجر ستیزی. راه میانهای در کار نیست. لااقل در غرب. این که در شرق کدام اشکال ایدئولوژیک و روشهای حکمرانی به عنوان اشکالی پایدارتر قوام خواهند یافت، امری است که آینده نشان خواهد داد. شاید محافظه کاری مذهبی نوع روسی باشد و شاید هم دولتگرائی سکولار نوع چینی. هر چه باشد خود آن اشکال نیز به نحوی متأثر از تحولات در غرب خواهند بود.
و پرسشی که همواره در دل این تحولات طرح می شود: آیا شانسی برای تجدید حیات کمونیسم به عنوان نیروی رهائیبخش بشریت هست؟ و پاسخی که بازنشر گفتار حاضر را موجه می کند: آری. در چند دهه اخیر هیچگاه شرایط مادی مناسبتر از امروز نبود. هیچگاه تضادهای درون نظم سرمایه داری اینچنین حاد در معرض دید قرار نگرفته بود. و البته هیچگاه بورژوازی در ابعاد امروزی خویش به اعمال قهر و خشونت عریان متوسل نشده بود. وضعیتی که غلبه بر آن نه توسط تاریخ پیشکش میشود و نه توسط قضا و قدر، بلکه نیازمند کار و تلاش سخت و همراه با آگاهی نسبت به جهان پیرامون و شناخت روندهای پایهای تحولات است. بسیار دشوار است، اما شدنی است.
با فرخی یزدی تمام کنیم: دلم از این خرابی ها بود خوش زانکه میدانم - خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد.
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
۲ فوریه ۲۰۲۴
توضیحی بر انتشار مجدد:
بحث حاضر برای نخستین بار در تاریخ 17 آبان 93 منتشر شد. هنگام ارائه بحث تحولات اوکراین و عروج فاشیسم در این کشور همراه با آشکار شدن نشانه های رشد احزاب دست راستی در اروپا از یک سو و همزمان شکلگیری جنبشی لیبرالی بر علیه این روند در غرب اروپا – و فقط در غرب اروپا و نه در اوکراین - ، ارائه تبیینی از معضل رشد فاشیسم در جامعه سرمایه داری و ارتباط آن با لیبرالیسم و مالکیت خصوصی را ضروری می نمود. امروز، یعنی حدود پنچ سال بعد، متأسفانه نه تنها آن بحث موضوعیت خویش را از دست نداده است، بلکه با حدت و شدت بیشتری خود را تحمیل نیز نموده است. کشتار جمعی نمازگزاران مساجدی در نیوزیلند در مارس سال جاری توسط یک نئو فاشیست و کشتار سه روز قبل اهالی هیسپانیک در ال پاسو – تگزاس آمریکا، باز هم توسط یک نئو فاشیست، نقاط اوج روندهای خشونت آمیزی را نشان می دهند که بر متن یک چرخش عمومی سپهر سیاست در غرب به سمت ارتجاع سیاسی قابل تبیینند. چرخشی که در آمریکا به سلطۀ ترامپیسم و در اروپا به قدرت گیری جریانات دست راستی تند رو در مجارستان و لهستان و ایتالیا و تقویت عمومی جریانات دست راستی در سایر کشورهای اروپای غربی انجامیده است.
اما این تنها معضل پیش رو نیست. دشواری کار آنجا نیز هست که همان نیروهائی که خود زمینه های مادی عروج چنین جریاناتی را فراهم کرده بودند، امروز در هیأت "آنتی فاشیست" به تجدید سازمان خویش پرداخته و باز هم بخشی از ظرفیت اعتراضی جوامع را در خدمت به نظم سرمایه داری به طور کلی و در خدمت به جنگ افروزانه ترین سیاستها به طور اخص به کار می گیرند. آنتی فاشیسمی که دمکراتهای آمریکا و سبزهای آلمان پرچمدار آن باشند، نه تنها مبشر هیچگونه بهبودی در وضعیت زندگی توده های مردم نمی تواند باشد، بلکه خود مقدمات فجایع بزرگتری را تدارک خواهد دید. این هم در شمار طنزهای تلخ تاریخ جهان پسا حقیقت است که ترامپ و اوربان دست راستی یا "راسیست" یا حتی به زعم بسیاری فاشیست، در برابر سیاستمداران برجسته احزاب دست چپی بورژوازی، در عرصۀ بین المللی کبوترهای بی آزاری بیش نیستند.
زمانی برتولت برشت درباره رشد فاشیسم و چپ آنتی فاشیست چنین گفته بود: "بر اساس اظهارات چپهای تبعیدی، فاشیسم جامعۀ بورژوائی را تهدید می کند. در واقعیت اما [فاشیسم] در صدد نجات آن است". مسأله امروز نیز همان است که آن زمان بود. برای فائق آمدن بر فاشیسم باید بر نظمی فائق آمد که بازتولید فاشیسم ازخصلتهای جدائی ناپذیر آن است.
بهمن شفیق
14 مرداد 98
5 اوت 2019
توضیح:
در بخش گفتگوی فایلهای صوتی در مواردی اشارات ناروشنی به اشخاص و اظهارات آنها به عمل می آید که هنگام گفتگو موفق به یافتن این اظهارات نشدم. برخی از این موارد از این قرارند:
- برتولت برشت نوشت: " 1 – بر اساس اظهارات چپهای تبعیدی فاشیسم جامعۀ بورژوائی را تهدید می کند. در واقعیت اما [فاشیسم] در صدد نجات آن است (یا جامعۀ بورژوائی تلاش می کند با ورود به فاشیسم خود را نجات دهد). 2 – بر اساس اظهارات چپها جامعۀ بورژوائی می تواند بدون فاشیسم، یعنی بدون واگذار کردن فرهنگ مدنی مثلا از طریق اصلاحات، پابرجا بماند. در واقعیت اما جهان بورژوائی تنها با قربانی کردن فرهنگ مدنی اش است که می تواند خود را نجات دهد. 3 – چپ این واقعیت را در عمل خود در رفتارش به این ترتیب منعکس کرد که بخشهائی از فرهنگ مدنی را گام به گام برای حفظ جهان بورژوائی واگذار کرد، بی آن که به ارزیابی ای انتقادی از خود بنشیند". سیاست امروز چپ با سکوت در مقابل آدم سوزی در شرق اوکراین نمونه بارز این رفتار است.
- ولفگانگ فریتز هاوگ در سال 1980 و در رابطه با نقش آنتی سمیتیسم در نازیسم به این اشاره می کند "آنتی سمیتیسم آن نقطۀ تقاطعی است که آنتی کاپیتالیسم را خنثی می کند و رجوع به خلق را با سیادت سرمایه بزرگ هماهنگ می سازد." همین آنتی سمیتیسم در آنتی فاشیسم لیبرالی به شورشی ضد سرمایه دارانه تعبیر می شود.
- به نقل قولی از کتاب لیبرالیسم میزس آشاره می شود که در آن میزس بر وجود تأثیرات لیبرالیسم در نازیسم تأکید می کند و در مقابل بلشویسم را از چنین تأثیراتی بری می داند. میزس این را ناشی از پیشرفت جامعۀ مدنی در غرب و وحشیگری جوامع شرقی می داند. متن کامل انگلیسی این اظهارات را پائین تر درج میکنم. عبارت پایانی اظهارات میزس که تأکید ناخواسته ای است بر خویشاوندی خونی لیبرالیسم و فاشیسم از این قرار است: "... فاشیسم هیچگاه موفق نخواهد شد مثل بلشویسم روسی خود را کاملا از قدرت ایده های لیبرالی رها سازد".
و یک تصحیح: در جائی از بحث هنگام صحبت از کار نزد جان لاک، به اشتباه به جای کار "منفرد" یا "فردی"، از کار "مجرد" نام برده ام. کار در بحث جان لاک "مشخص" است، اما اجتماعی نیست، انفرادی است. این در خود بحث البته به اندازه کافی گویاست.
بحث حاضر تنها می تواند درآمدی باشد بر موضوع. نه فقط تغییرات لیبرالیسم و شکل گیری جریانات مختلف درون آن در گفتار حاضر مورد بحث قرار نگرفته اند، بلکه همچنین تبیینهای متفاوت از فاشیسم نیز تنها به گونه ای گذرا مورد اشاره قرار می گیرند.
بهمن شفیق
17 آبان 1393
8 نوامبر 2014
منابع:
لاک، دو رساله درباره حکومت، بخش مالکیت
http://en.wikisource.org/wiki/Two_Treatises_of_Government/Book_II#Chap._V._Of_Property.
اینگو البه، مالکیت خصوصی (فایل صوتی)
http://audioarchiv.k23.in/Referate/Freie_Uni_Bamberg/fub-06-22-Ingo_Elbe-Privateigentum.mp3
تطاهرات ضد فاشیستی با پرچم اروپای واحد
http://www.china.org.cn/opinion/2014-06/05/content_32579280.htm
اتریش پیشا فاشیسم ، جمهوری وایمار و اروپای واحد، دولت اقتدارگرای لیبرالی
http://blog.arbeit-wirtschaft.at/krisenpolitik_damals_und_heute/
http://rechtsvergleichung.univie.ac.at/fileadmin/user_upload/Rechtsvergleich_Verschraegen/Verschraegen/MitarbeiterInnen/Lukas_Oberndorfer/Oberndorfer__Vom_neuen__%C3%BCber_den_autorit%C3%A4ren_zum_progressiven_Konstitutionalismus__juridikum_2013_76.pdf
https://rechtsvergleichung.univie.ac.at/fileadmin/user_upload/Rechtsvergleich_Verschraegen/Verschraegen/MitarbeiterInnen/Lukas_Oberndorfer/Oberndorfer__Die_Renaissance_des_autorit%C3%A4ren_Liberalismus_-_Carl_Schmitt_vor_dem_Hintergrund_des_Eintritts_der_Massen_in_die_europ%C3%A4ische_Politik__PROKLA_168-2012.pdf
میزس، اعتصاب به مثابه تروریسم
http://www.misesde.org/?p=8747
http://mises.org/liberal.asp
http://mises.org/liberal/ch1sec10.asp
The Fascists, at least in principle, profess the same intentions. That they have not yet succeeded as fully as the Russian Bolsheviks in freeing themselves from a certain regard for liberal notions and ideas and traditional ethical precepts is to be attributed solely to the fact that the Fascists carry on their work among nations in which the intellectual and moral heritage of some thousands of years of civilization cannot be destroyed at one blow, and not among the barbarian peoples on both sides of the Urals, whose relationship to civilization has never been any other than that of marauding denizens of forest and desert accustomed to engage, from time to time, in predatory raids on civilized lands in the hunt for booty. Because of this difference, Fascism will never succeed as completely as Russian Bolshevism in freeing itself from the power of liberal ideas.
هایک، ضرورت دیکتاتوری در رابطه با شیلی، مشکل اضافه جمعیت
http://coreyrobin.com/2013/06/25/the-hayek-pinochet-connection-a-second-reply-to-my-critics/
http://www.bruchlinien.at/index.php?subaction=showfull&id=1171294046
http://www.zeitgeistlos.de/zgblog/2009/die-ethik-des-neoliberalismus/
سایر منابع
http://www.nrw.vvn-bda.de/texte/1191_die_neue_buergerlichkeit.htm
http://www.ag-friedensforschung.de/themen/Rassismus/faschismus4.html
http://www.rotfront.su/?p=7450