وظیفه‌ی طبقاتی (نمایشنامه)

نوشتۀ: فریاد صبوری
Write a comment

صدای بالا و پائین آمدن پوتین هایی که با صدای سوت فرمانده بطور منظم بالا و پائین میروند از پشت پرده شنیده میشود. یکی از سربازان در حالیکه به نفس زدن افتاده است پرده را کنار میزند و رو به تماشاگران پوتینهایش را به هم میزند و کلاه از سر برمیدارد. کمی مکث میکند تا صدای رژه سربازان کمتر شود:  "ما همه سربازیم. قوانین پادگان برای همه یکیه. فرقی هم نمیکنه از کدوم خونواده و جایگاهی باشی. اینجا دارا و ندار یه لباس فرم میپوشن. آره درست شنیدین. اینجا پادگانه و هیچ فرقی هم بین سربازا نیست."

سربازی با کوله پشتی وارد آسایشگاه میشود.

وریا(در حالیکه پاهایش روی تخت آویزان است:) سلام ناصر، پس بالاخره برگشتی؟ میبینم که باز غیبت خوردی. اونم نه یه روز، دو روز!

ناصر(با صدایی گرفته:) آره. گندش بزنن. هنوز نیومده، دژبانا برگه قضایی دادن دستم. اون سری هم واس خاطر یه نصفه روز یه هفته اضاف خوردم.

وریا: خوش اومدی. یه چیزی رو از من آش خور داشته باش مَشتی. اونطوری که تو داری پیش میری حالا حالاها تو این خراب شده مهمونی. نکن با خودت داداش. ناسلامتی با اشکان تو یه روز اومدین. اشکان مرخصی اش تموم بشه، تسویه میکنه، اونوقت تو ...

ناصر(در حالی که وسایلش را داخل کمد می چیند وسط حرفهای وریا میپرد:) نه اینکه مرخصی خیلی بهم میسازه، نمیتونم ازش دل بکنم.

ناصر(بلند میشود و روبروی وریا می ایستد و کف دستهایش را جلوی وریا میگیرد:) نظرت چیه؟ میبینی؟ حسابی بهم خوش گذشته. (با کمی مکث) راستی گفتی اشکان؟ پس کدوم گوریه این پسر؟

وریا(با هیجان خاصی از روی تخت میپرد:) پس لایوشو ندیدی؟! پسر نمیدونی تولدش چه سور و ساتی راه انداخته بود؟ چقد دختر ریخته بودن دور و برش. اونوقت کادوی تولدش رو بگو. یه مدل بالاتر از همون ماشین خودش...

ناصر(بی اعتنا به حرفهای وریا، مجددا به سمت کمدش میرود:) نکنه شازده خیال ندارن برا تسویه هم تشریف بیارن؟

وریا: میاد. میاد. عجله ای نیست. بیشتر از یه ماه از مرخصی اش مونده فعلا. غیبتم که واسش رد کنن ککش نمیگزه. بچه زرنگیه. فرمانده رو تخمشم حساب نمیکنه. قبل مرخصی اش رفت اتاق فرماندهی. هر بارم در رو پشت سرشون میبندن. کاش میدونستم چی بینشون رد و بدل میشه.

ناصر(در حالیکه دو انگشتان شست و اشاره را به هم می ساید:) این. داداش، این بینشون رد و بدل میشه. با جیب خالی نمیشه آدم اینقده زرنگ باشه

 

متن کامل

vazifeh tabaghati cover

 

فریاد صبوری

فروردین ۱۴۰۲

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

سایر مطالب این دسته: « شعرِ سرخ برنج میخری!؟ »

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر