ستاره (داستان کوتاه)

نوشتۀ: فرهاد روشن
1 Comment

از وقتی خودم را به یاد می آوردم ستاره را هم به یاد می آوردم. هشت ماه از من بزرگتر بود که خودش می گفت فقط ‏شش ماه! از وقتی یادم می آمد مادرِ ستاره با سر و وضع مشابه او درحالیکه کیف چرم کوچکِ‌ پوسته پوسته شده اش ‏را زیر بغل گرفته بود در محله می آمد و می رفت. ستاره آن روزها می نشست جلوی درِ خانه و منتظر مادرش می ‏ماند تا برگردد. بعد مثل یک زن واقعی به مردها خیره می شد حتی به من.‏

... امروز هم مثل هر روز دیگری بود. نه آنقدر سالم، نه آنقدر مریض، نه آنقدر مرتب و نه آنقدر نامرتب، با موهای پرزدار اما زیبایش. انگشت هایش را از بین موهایش رد کرد و چند بار سرتکان داد، موها به جای اولشان برگشتند و بعد من واقعا قانع شدم که او امروز خیلی مریض است برای همین گفتم:
چطوره یه کم زیر سایه ی این درخت بشینی؟
»احمق جون اگه من زیر سایه ی این درخت بشینم چطور یکی رو پیدا کنم!؟»
اعتراض کردم:
»چند دقیقه استراحت می کنی بعد...»
»کی با چند دقیقه استراحت کردن حالش جا میاد؟»
بیراه نمی گفت. خلاصه من همانجا ماندم و مثل کسی که منتظر آمدن تاکسی است ماشین ها را نگهداشتم تا ببینم کسی می خواهد او را با خودش ببرد یا نه؟
»آقا خواهرم مریضه می تونید برسونیدش بیمارستان؟»
حالا ستاره زیر سایه ی درخت نشسته بود و به من می خندید. طبیعتا از آن روز به بعد من هروقت او صدایم زد بهش محلی ندادم تا دوباره در همچین وضعیتی گیر نکنم. و اینطور بود که او بالاخره مثل یک زن خیلی مریض سوار ماشین شد و از آنجا دور شد و من برجای ماندم.
من مدتی را همانجا ماندم. خودم زیر سایه ی درخت نشستم و مدتی را هی فکر کردم و فکر کردم، متوجه شدم که او ناخواسته کاری کرده که من احساس برادری را داشته باشم که کسی خواهرش را برداشته و به ناکجا آباد برده باشد. و اینکه برایتان تعریف کردم فقط یک نمونه ی خیلی کوچک است بین هزاران نمونه ی دیگر. ...

 

فرهاد روشن

آذر 1401

 

متن کامل فرمت پی دی اف

setareh cover

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.
  • This commment is unpublished.
    سرمد · 6 months ago
    با سلام
    هر دو داستان ستاره و فرصت را خواندم و عالی بودند.
    از هر دو رفیق تشکر میکنم

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر