شلاق بر تن کارگران آق دره، بیدارباش تلخ - اطلاعیه تدارک کمونیستی

نوشتۀ: تدارک کمونیستی
Write a comment

شلاق بر تن کارگران آق دره باید درس تلخی برای هر فعال شریف و متعهد به طبقه باشد. فردا دیر است، امروز باید شروع کرد. سازمانهای خود را بسازیم، در میدان قدرت جمع کنیم، مرتبط شویم، متحد شویم، بخوانیم و آگاه کنیم و نقشه های عمل خود را طرح بریزیم و فریب داستانسرائی های شیرین مدافعان دروغین طبقۀ کارگر را نخوریم. اگر چنین کنیم، شلاق بر تن کارگران آق دره بی نتیجه نمانده است.

 

شلاق بر تن کارگران آق دره، بیدارباش تلخ

رفقای کارگر،

شلاقی که بر گردۀ 17 کارگر معدن طلای آق دره نشست، فقط یک مجری داشت. مجری آن نظامی است که سبعانه ترین استثمار کارگران را در طول چهار دهه عمر سیاه خویش جاری کرده است. نظامی است که وظیفۀ کثیف حراست از مبانی انباشت سرمایه را با دادن باج به صاحبان ثروت و مکنت و گرفتن خراج از صاحبان کار و زحمت به پیش برده است. نظامی که قران قران درآمد ناچیز تودۀ انبوه کارگران و زحمتکشان شهر و روستا را زیر ذره بین گرفته است و چشمهای خود را بر کلان کلان یغمای چپاولگران دسترنج توده های کار فروبسته است. نظامی که کارگر و کارمند و دستفروش خیابانگرد را زیر بار عوارض و مالیات و تورم و گرانی له کرده است و در مقابل طغیان طلافروش و صراف و "کارآفرین" در پرداخت مالیات سر تعظیم فرود می آورد. نظامی که در آن ریز گزارش دخل و خرج و سبد مایحتاج روزمره خانواده زحمتکش فریضه است و سخن گفتن از درآمد سران آن جرم. این شلاق نظام زور و زر بر پیکر فرزندان کار است. این نظام مجری و مجرم است. این نظام را باید زیر و رو کرد.

اما این شلاق بر پیکر کارگران معدن طلای آق دره فرود نمی آمد اگر که این کارگران گردانی از یک لشگر منظم و انبوه کارگران را تشکیل می دادند. حجت الاسلام ریقوئی که حکم شلاق را صادر کرد و شلاقزن مفلوکی که تازیانه را به دست خویش گرفت، تنها بر متن ضعف مفرط طبقۀ کارگر ایران جرأت چنین جسارتی را به خود داده اند. آنها دست به شلاق بردند برای این که از انتقام این غول عظیم هراسی ندارند. قدرقدرتی آنها ناشی از ضعف ماست. ناشی از این است که طبقۀ ما خوف انگیز نیست. ناشی از این است که گردانهای طبقۀ عظیم کار و زحمت پراکنده اند. ناشی از این است که جنبش گستردۀ کارگران یا در چنبرۀ عمال همان نظام اسیر است و یا به دنبال خالی بافان دهان چاک خرده بورژوا روان. ناشی از این است که جنبشی به این عظمت فاقد ستون فقراتی استوار از کمونیستهائی پایدار و تیز هوش و روشن بین است. ناشی از این است که مدعیان خودساختۀ رهبری این جنبش بیش از آن که به پیشرفتهای واقعی جنبش بیندیشند و سازمانهای نیرومند و پولادین کارگران را تشکیل دهند، به هیاهوهای مدیائی دل خوش کرده اند. بیش از آن که به مشی سازماندهی و سازمانیابی مشغول باشند، به اعتصاب غذا در زندانها و نامه نگاری به "مجامع جهانی" دل بسته اند. اگر چنین نبود، اگر این طبقۀ عظیم اندکی از قدرت لایزال خویش را در سازمانهای منضبط خویش منسجم می کرد، آنگاه کاسه لیسان معمم بورژوازی غلط میکردند به خود اجازه چنین جسارتی را دهند و کاسه لیسان مکلای بورژوازی نیز اینگونه اشک تمساح برای کارگران مظلوم نمی ریختند.

رفقا، این شلاق بر تن برادران ما فرود آمد، به این دلیل که ما ضعیفیم، سازمان نداریم و سازمانیابی و وحدت طبقاتی خویش را پاس نمی داریم. به این دلیل که خیل انبوهی از شرکای جرم نظام سالهای سال در راه وحدت طبقاتی ما سنگ اندازی کرده اند. به این دلیل که آنها جنبش دورانساز طبقۀ ما را به نمایش حقارت آمیزی در بالماسکۀ حقوق بشر تقلیل داده اند. به این دلیل که جنبش ما نه تنها خشم قوادان حقوق بشری را بر نمی انگیزد، بلکه برعکس برای آنان به مثابه ابزاری مناسب برای تسویه حسابهای درون طبقاتی خویش به نظر میرسد. اگر شلاق بر تن کارگران دردآور است، حقارت جلب ترحم این دشمنان انسانیت به مراتب دردآورتر است.

آری نظام عریان سرمایه داری جمهوری اسلامی مجرم است و باید زیر و رو شود. اما این مجرم بدون شرکای جرمی که در روز اعتصاب رانندگان شرکت واحد برای تداوم مبارزه "ضد سرمایه داری" خویش به برافراشتن پرچم در کوه توچال فراخوان دادند، قادر به این عمل شنیع نبود. در شلاقی که بر تن کارگران آق دره فرود آمد، همۀ آنهائی شریک جرمند که سالهای سال ائتلاف شوم طبقۀ حاکم اقتصادی با نظام سیاسی موجود را کتمان و پنهان کردند و با وعدۀ سرخرمن سقوط قریب الوقوع "اسلام سیاسی" نیروهای طبقه و متحدان آن را هر بار به میدان نبردهائی نابرابر کشاندند و آن را در کمپینهای بی پایان حقوق بشری به فرسایش کشیدند. همۀ آنهائی که هر شش ماه یک بار کارگران را با برچسبهای دروغین به میدان نبرد نهائی خویش برای رژیم چنج فراخواندند. همۀ آنهائی شریک جرمند که تحت عناوین دفاع از کارگر از این کارخانه به آن کارخانه رفتند و در پوشش رادیکالترین شعار پردازیها به مداحی اندر باب شورا و مجمع عمومی پرداختند و مانع از ایجاد تشکلهای کارگری واقعی شدند. همۀ آنهائی که کارگران را به میدانهای نبرد زودرس نهائی فراخواندند و هر بار بخشی از پیشروترین فرزندان طبقه را به زیر ضرب سرکوب و زندان تبعید سپردند؛ همۀ آنهائی که فضیلت رهبران کارگری را نه در شایستگی آنان در سازماندهی صبورانه، نه در مهارت آنان در فریب پلیس، بلکه در جسارت برپا کردن جنجال و سپس مقاومت در برابر شکنجه و زندان معرفی کردند؛ همۀ آنهائی که در حرف دم از سازمان مستقل و حزب مستقل کارگران زدند و در عمل حضور در فضای مجازی را به فعالین جنبش تجویز کردند؛ همۀ آنهائی که موفقیتهای کاذب و دروغین در عرصه های بین المللی و جذب حمایتهای سازمانهای اتحادیه ای فاسد بین المللی را با ارزش تر از تشکیل یک محفل کمونیستی و یک سندیکای رزمنده جا زدند. و سرانجام همۀ آنانی شریک این جرمند که پیوستن ایران به قافلۀ "جامعۀ جهانی" و "رعایت حقوق بشر" را راه رستگاری معرفی نمودند و توده های طبقه را در جریان طغیان سبزها به حمایت از ارتجاعی ترین جنبش تاریخ معاصر فراخوانده و سپس نیز برای پیروزی فاسد ترین سیاستمداران بنفش دست دعا به آسمان بلند کردند. آری، همۀ اینان در ضعف امروزین طبقۀ ما دخیلند و شریک جرم شلاقی هستند که بر تن کارگران آق دره فرود آمد.

رفقا، نظام پاسدار سرمایه را باید واژگون کرد. جهان امروز ما سخت تر از آنی است که بتوان به بهبودی پایدار در نظم موجود امیدوار بود. لازم است که طبقۀ ما، جنبش ما، با صلابت امر خویش و سرنوشت خویش را به دست بگیرد. و برای این کار لازم است که جنبش ما همۀ دغلکاران شعار پرداز توخالی، همۀ آنهائی که داستانهای فریبنده برای کارگران بازگو می کنند، همۀ آنهائی که برای طبقۀ ما رهبرتراشی مدیائی می کنند را از صفوف خود کنار بزند. بدون این تسویه درونی هیچ حرفی از ایجاد سازمانهای قدرتمند و پر صلابت کارگران نمی تواند در میان باشد. شلاق بر تن کارگران آق دره باید درس تلخی برای هر فعال شریف و متعهد به طبقه باشد. فردا دیر است، امروز باید شروع کرد. سازمانهای خود را بسازیم، در میدان قدرت جمع کنیم، مرتبط شویم، متحد شویم، بخوانیم و آگاه کنیم و نقشه های عمل خود را طرح بریزیم و فریب داستانسرائی های شیرین مدافعان دروغین طبقۀ کارگر را نخوریم. اگر چنین کنیم، شلاق بر تن کارگران آق دره بی نتیجه نمانده است.

 

تدارک کمونیستی – جنبش سازمانیابی حزب پرولتاریا

11 خرداد 95

 

31 مه 2016

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر