متاسفانه در یک کامنت کوتاه نمی توان بحث جامع و مانعی در باره این موضوع ارائه داد. و تنها می توان گوشه هایی از بحث را باز کرد.
اما در ارتباط با مواردی که ذکر کردید جای این سؤال باقی است:
اگر کارمندی که با کامپیوتر کار می کند کارش کنترل امنیتی جامعه در یک دستگاه اطلاعاتی باشد چه؟ آیا این هم کارگر است و در حال تولید ارزش اضافی است؟ یا معلمی که کارش نه پرورش کارگران آینده بلکه تربیت الیت و حاکمان آینده است چه؟
در بسیاری از کشورها قشر بزرگی از معلمان با شغل دولتی و ثابت وجود دارند که جزیی از سیستم آموزشی و بوروکراتیک طبقه حاکم هستند. این ها همچون پلیس کارمند دولت هستند. نه تنها مثلا همچون معلم یک آموزشگاه خصوصی برای صاحبکارشان ارزش اضافی تولید نمی کنند (که در این مورد هم باید با دقت بیشتری به موضوع پرداخت) بلکه مصرف کننده ارزش اضافی هم هستند. یعنی بخشی از کل ارزش اضافی را که مثلا به صورت مالیات به دولت پرداخت می شود به عنوان حقوق دریافت می کنند. کار اصلی این قشر، در کنار آموزش کارگران و غیرکارگران آینده، حفظ و بازتولید و اعمال سیستم آموزشی و ایدئولوژیک مسلط است.
در گذشته هم تلاش های زیادی صورت گرفته که از کارگر تعاریفی اسکولاستیک ارائه شود بدون آنکه این طبقه را به عنوان پدیده ای تاریخی مورد نظر قرار دهند. شما می گویید "مگر هر کسی که با ابزار کاری که در مالکیت کس دیگری است کار میکند و موجد ارزش اضافی میشود کارگر نیست؟". در کاپیتال مارکس جای چنین تعاریفی را بررسی مادی- دیالکتیکی و تاریخی شکل گیری طبقه کارگر و تکامل آن گرفته است.
طبقه کارگر از میان اقشار وسیع سلب مالکیت شده و بی خانمان دوران افول فئودالیسم و در جریان رشد نیروهای مولده و شکل گیری سرمایه داری بوجود آمد. گروه هایی از انسان ها که دیگر نه به زمین و نه به زمیندار تعلق داشتند و در جستجوی معاش و پناهگاهی بودند، و از این جهت آزاد محسوب می شدند و می توانستند این بار تحت جبرهای اقتصادی برای تولید مازاد به کار گرفته شوند. این تولید مازاد ارزش اضافی نامیده می شود و به دلیل خصلت ویژه اش که توضیح دهنده نظم تولیدی جدید است از تولید مازاد در دوران پیش از سرمایه متمایز می گردد.
طبقه حاکم جدید هم در این دوران با به ارث بردن بخشی از بوروکراسی، ارتش و قوه نظمیه و قضاییه ی اشرافیت پیشین بر جامعه مسلط شد و کار سازمان دادن جامعه و طبقات، و بازتولید اقشار مدرن را عهده دار گردید. هم اکنون نیز طبقه و دولت حاکم، این دستگاه اداری و آموزشی را که نه تولید کننده ارزش اضافی بلکه مصرف کننده بخشی از ارزش اضافی هستند و حیاتشان در گرو حفظ دولت و نظم حاکم است همچنان و در اشکال مدرنتر و متنوع تر بازتولید می کند.
بنابر این اگر کارمند فقیری در یک دفتر اسناد رسمی استخدام شده و حقوق می گیرد، به صرف اینکه با قلم و کاغذ و میز و برق و کامپیوتر و دفتر متعلق به دیگری کار می کند کارگر محسوب نمی شود. همین طور است در مورد وکلا و قاضیان و کارمندان امنیتی و مالیاتی و ....
بنابر این دستگاه بوروکراسی حاکم، اعم از بخش آموزشی، مالی، اجرایی یا قضایی و مقننه آن حافظ نظم مسلط است و کارکنانش جزیی از طبقه کارگر نیستند. اما مطمئنا از این بحث این نتیجه حاصل نمی شود که تمام کارمندان ادارات دولتی لزوما در تقابل با پرولتاریا قرار می گیرند. در این ارتباط مطمئنا بخشی از آنان جزیی از اقشار زحمتکش جامعه را تشکیل می دهند.
در آینده بحثهای کاملتری در این باره از سوی ما ارائه خواهد شد.
با سپاس از شما