خداحافظ بازار عزیز: افسانه در حال احتضار بازار آزاد

نوشتۀ: بهمن شفیق
Write a comment

حال "آزادی" واقعا خوب نیست. نه فقط در شیلی، بلکه همچنین در "مهد آزادی"، در آلمان و آمریکا و البته که اوضاع در فرانسه و انگلستان هم همین است.

میلنیال یا هزاره در آمریکا به نسلی اطلاق می شود که در دهه پایانی قرن بیستم و دهه آغازین قرن حاضر چشم به جان گشود. نسلی که با اپل و آیفون خصلت نمائی می شد و برای سالهای طولانی گاو شیرده سرمایه داری مدیائی به حساب می آمد. نسلی که پیش از آن که یک سنت از کار خود به دست آورد هزاران دلار بدهی بالا می آورد و با هر مدل آیفون جدید شبها پشت درب مراکز فروش می خوابید تا از افتخار فتح آیفون جدید در اولین روز بی نصیب نماند. نسلی که تمام موجودیتش و بیش از همه تحصیلاتش در گرو وام هائی بود که اکنون بازپرداخت آنان به یکی از معضلات گرهی نظام مالی آمریکا بدل شده است. نسل ایدئولوژی انترپنورشیپ یا به زبان آشنای خودمان کیش کارفرمائی و استارتاپ-یسم.

اکنون این نسل گوئی دیوانه شده است. دهه ها پرستش اصول مقدس بازار آزاد را به کناری میگذارد و طلب سوسیالیسم می کند. البته این سوسیالیسم هم نمی تواند خیلی از آن استارتاپیسم متمایز باشد. سوسیالیسمی که نمایندگانش برنی سندرز و آلکساندریا اوکازیو کورتز باشند، هر چه باشند سوسیالیسم توده های کار و زحمت و محرومین جامعه نخواهند بود. این مهم نیست. مهم این است که بیش از 70 درصد هزاره های آمریکا به هر جهت نیاز به برچسب جدیدی برای تعیین هویت خویش دارند. انترپنور شیپ، کیش کارفرمائی دیگر شیک نیست، راضی کننده نیست. سوسیالیسم مد می شود.

این را همه پرسی یک بنیاد ضد کمونیستی به نام "قربانیان کمونیسم" نشان می دهد که توسط مؤسسه همه پرسی YouGov در ماه جاری انجام گرفته است. با این همه آنچه این "قربانیان کمونیسم" را به مراتب بیشتر به وحشت انداخته است آن 70 درصد خواستار سوسیالیسم نیست. این است که در میان این نسل هزاره ها از سه نفر یک نفر، یعنی بیش از 30 درصد، با کمونیسم احساس سمپاتی دارند. بله، با کمونیسم. آن هم بیش از سه دهه پس از اعلام "مارکسیسم مرد". باز هم این چندان مهم نیست که هزاره ها چه تصویری از کمونیسم دارند. کمونهائی با عشق آزاد و حشیش را تصور می کنند یا تولید برنامه ریزی شده برای نیازهای اجتماعی را. مهم این است که به چیزی اعلام سمپاتی می کنند که در تمام آموزه های مسلط به عنوان دشمن رسمی آزادی اعلام شده است. آزادی ای که بیش از هر جا در بازار آزاد تجلی خویش را می یافت و نه پشت صندوقهای رأی. بیهوده نبود که انترپنورشیپ محبوب هزاره ها بود.

و حقیقتا که "آزادی" دوران دشواری را پشت سر می گذارد. نه فقط در آمریکا و نه فقط نزد نسل هزاره ها. بلکه همچنین در آلمانی که قرار بود برای نیویورک تایمز و اکونومیست پرچمدار جهانی آزادی در برابر عروج ناسیونالیسم "ترامپی – پوتینی" باشد و جریان آزاد کالا و سرمایه در سطح تمام جهان را تضمین کند. اکنون در خود آلمان هم ورق بر می گردد. بیش از 80 درصد آلمانی ها بر این باورند که در دهه های نود و صفر آغاز قرن خدمات اجتماعی از قبیل بیمه های بیماری و بازنشستگی بیش از حد خصوصی سازی شده اند و بیش از 74 درصد مخالفت خود را با سیاست اعلام شده از جانب دولتی مبنی بر مسئولیت فردی اعلام می کنند. از این هم فراتر، اکثریتی از شهروندان خواستار دخالت بیشتر دولت در اقتصادند و اکثریت عظیمی نگرانی عمیق خود را از تشدید شکاف بین فقیر و غنی اعلام می کنند. اشپیگل البته میزان این اکثریت و اکثریت عظیم را نمی گوید. اما از همین نگفتن می توان حدس زد که ارقام چندان "امیدوار کننده" نیستند.

و اشپیگل که در تمام سه دهه اخیر نظم فعالانه در شکل دادن به نظم مسلط کنونی مشارکت داشت، اکنون به اعلام آغاز به کار یک فوروم مطالعات اقتصادی افتخار می کند که تشکیل دهندگان آن معتقد به شکست پلاتفرمی هستند که بر مقررات زدائی و خصوصی سازی تأکید داشته و با ریگان و تاچر مارش پیروزمندانه خود را آغاز کرده بود.

حال "آزادی" واقعا خوب نیست. نه فقط در شیلی، بلکه همچنین در "مهد آزادی"، در آلمان و آمریکا و البته که اوضاع در فرانسه و انگلستان هم همین است.

دوران جدیدی آغاز می شود. نه فقط در ژئوپلیتیک، بلکه و بیش از آن در عرصه مبارزه طبقاتی. افسانه شیرین بازار آزاد به پایان می رسد.

9 آبان 1398

31 اکتبر 2019

 

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.