سیصد میلیون دلار برای "انقلاب"

نوشتۀ: بهمن شفیق
Write a comment

سوریه شهرنشین، سوریه مدنی، سوریۀ چپ، حاضر نشد با «انقلاب» القاعده ای- سلفی- آمریکائی حمص و درعا همراه شود. سوریۀ مدنی خود را از خیابان کنار کشید. دمشق و حلب که در آغاز اعتراضات آشکارا در میدان حضور داشتند، پس از سرکوب اولیۀ رژیم بعث، دیگر به میدان نیامدند. نه فقط به خاطر ترس از سرکوب، بلکه همچنین به خاطر حضور خطری که پس از خروج آنان از صحنه ظاهر شده بود. رژیم اسد معترضین جنبش نان و آزادی را عقب راند و به جای آن سلفی ها و القاعده ای ها میداندار شدند؛ و این نیروی «انقلابی» سلفی-القاعده ای گرچه توانست توزان قوا را به زیان رژیم بر هم بزند، اما هیچگاه موفق نشد نیروی سرکوب شدۀ معترضین اولیه را به نفع خود به میدان بکشاند.

 

در روز 8 ژوئن روزنامه تایمز مالی آلمان مطلبی درج کرد با این عنوان: «اقتصاد سوریه اسد پشت اسد را خالی می کند». معنای تحت الفظی عنوان آلمانی مقاله این است که «اقتصاد سوریه اسد را برای سقوط رها می کند». معنای واقعی آن هم این است که «بالاخره توانستیم بورژوازی سوریه را از پشت اسد بیاریم پشت سر خودمان». برای خواندن مقالات سیاسی و اقتصادی ادبیات مسلط در آلمان، مثل هر کشور دیگری، باید لغتنامۀ کوچک ویژۀ زبان رسمی را هم در جیب داشت. «اقتصاد»، یعنی بانکها و صاحبان سهام و کارخانجات و صنایع. در مقابل، «سیاست» یعنی احزاب حاکم و اتحادیه های رسمی و سیاستمداران. به این اعتبار، خبر روز 8 ژوئن معنای دیگری نداشت جز بشارت این که صاحبان سرمایه، تجار و تولید کنندگان، اکنون دیگر پشت اسد را خالی کرده اند. به این ترتیب یکی دیگر از معضلاتی که از آغاز «انقلاب مسلحانه» در مقابل صف انبوه طرفداران «انقلاب»، از آنکارا تا واشنگتن و پاریس و لندن و برلین و دبی و ریاض و طرابلس قرار داشت، اکنون دیگر از میان برداشته شده است.

معضل «اقتصاد» سوریه و این که این «اقتصاد» اسد را رها نمی کند، از آغاز مفسران و تحلیلگران الجزیره و العربیه و بی بی سی و شرکا را رها نمی کرد. استراتژی دخالتگری بشردوستانه در سوریه از ابتدا بر سه محور استوار بود. اول تجهیز «انقلابیون» با سلاح و تأمین مالی و سربازگیری و آموزش نظامی آنان که در حمایت همه جانبه از «ارتش آزاد سوریه» تجلی می یافت، دوم سازماندهی صف سیاسی داخلی و بین المللی «انقلابیون» که با تشکیل شورای ملی سوریه به رهبری برهان غلیون و سپس عبدالبسیط صیدا و تشکیل سازمان «گروه دوستان سوریه» از مجموعه کشورهای تماما «انقلابی» آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و عربستان و دبی و خلاصه همۀ کشورهای «انقلابی» دیگر شکل سازمانی خود را یافت و سوم بسط دامنه «انقلاب» به اصلی ترین شهرهای سوریه، دمشق و حلب، و جدا کردن رژیم اسد از پایه اجتماعی اش و به میدان آوردن «طبقه متوسط» به نفع «انقلاب». دو محور اول با موفقیت پیش رفت. «انقلاب» اما در موضوع سوم به دست انداز افتاد. سوریه شهرنشین، سوریه مدنی، سوریۀ چپ، حاضر نشد با «انقلاب» القاعده ای- سلفی- آمریکائی حمص و درعا همراه شود. سوریۀ مدنی خود را از خیابان کنار کشید. دمشق و حلب که در آغاز اعتراضات آشکارا در میدان حضور داشتند، پس از سرکوب اولیۀ رژیم بعث، دیگر به میدان نیامدند. نه فقط به خاطر ترس از سرکوب، بلکه همچنین به خاطر حضور خطری که پس از خروج آنان از صحنه ظاهر شده بود. رژیم اسد معترضین جنبش نان و آزادی را عقب راند و به جای آن سلفی ها و القاعده ای ها میداندار شدند؛ و این نیروی «انقلابی» سلفی-القاعده ای گرچه توانست توزان قوا را به زیان رژیم بر هم بزند، اما هیچگاه موفق نشد نیروی سرکوب شدۀ معترضین اولیه را به نفع خود به میدان بکشاند. توده مردم دمشق و حلب، از توده کارگر و زحمتکش تا شهرنشینان طبقه متوسط، ترجیح دادند راه خود را از همان آغاز «انقلاب مسلحانه» از آن جدا کنند. معمای بزرگی در مقابل «انقلاب» و دولتهای «انقلابی» متشکل در «گروه دوستان سوریه» قرار گرفت: با این طبقه متوسط چه باید کرد؟

خبر 8 ژوئن به معنای یافتن پاسخ به این سؤال بود. «گروه دوستان سوریه» تمام تحلیل خود را بر این قرار دادند که «طبقه متوسط» به این دلیل در اعتراضات حاضر نیست که از قبل رژیم اسد سود می برد. دستگاههای دروغ پراکنی این دوستان دروغین سوریه، در تحقیر سوریۀ مدنی به عنوان جیره خواران اسد از هیچ چیز پرهیز نکردند. همان "طبقۀ متوسط"ی که در ایران برای همین کشورها نماد دمکراسی خواهی و از خود گذشتگی و جانفشانی بود، اکنون در سوریه به مشتی جیره خوار تبدیل شده بود. برخورد هوشمندانه توده کارگران و زحمتکشان و لایه های میانی جامعه به انقلاب سیا ساختۀ سوریه و فاصله گرفتن آشکار آنان از این «انقلاب»، هیچگاه از نظر سیاسی تحلیل نشد و به رسمیت شناخته نشد. برعکس، اپوزیسیون درون سوریه که حقیقتا نیز بازتاب همین برخورد هوشمندانه و مسئولانه بود، از همۀ معادلات و معاملات کنار گذاشته شد. «گروه دوستان سوریه» برای این طبقۀ متوسط سیاست چماق و هویج را در پیش گرفتند. چماق همان اعمال گستردۀ تحریمها بود که قرار بود شهروندان شهرهای بزرگ سوریه را به ستوه آورده و به میدان بکشاند و هویج هم در باغ سبز بازار آزاد. 8 ژوئن نتیجۀ همین سیاست بود. آنچه که در ظاهر به مثابه حمایت «اقتصاد» سوریه از «انقلاب» معرفی گردید، در واقع پرده ای از نمایشی بود که مدتها بر آن کار شده بود.

مضمون خبری که در رسانه ها درج شد از این قرار بود: "اقتصاد سوریه جبهه خود را عوض کرد و به صف مخالفین پیوست. تاجران سوری حمایت کامل خود را از انقلاب بر علیه دیکتاتوری اسد اعلام می کنند. مصطفی صباغ رئیس فوروم تازه تأسیس به نام فوروم بازرگانی سوریه اعلام کرد که آنها در وحلۀ اول 300 میلیون دلار برای حمایت از انقلاب اختصاص می دهند که 150 میلیون دلار آن حاضر و آماده است". «فوروم بازرگانی سوریه» هم فورومی عنوان گردید که از پیوند بین بازرگانان و تجار داخل و خارج سوریه شکل گرفته است. تایمز مالی در ادامه خبر می نویسد که "انقلابیون کت و شلواری این را هم پنهان نمی کنند که پولشان را برای حمایت از ارتش آزاد سوریه اختصاص می دهند. وائل میرزا، دبیر کل فوروم عنوان کرد که «فوروم برای حمایت از کلیۀ مؤلفه های انقلاب» ایجاد شده است". از قرار کار تمام شده است و بخش خصوصی تماما به رژیم اسد پشت کرده و به صف «انقلاب» پیوسته است. شاهدش هم اعتصاب عمومی در شهرهای حلب و دمشق.

صد البته روشن است که این «انقلابیون کت و شلواری» را چه کسانی جلو انداخته اند. کنفرانس خبری این انقلابیون محترم در هتل پنج ستاره ای در دوحه برگزار شد. در همان محلی که مرکز تجمع همۀ سران «انقلابیون» است. با این همه، آنچه مهم تر است این نیست که «انقلابیون کت و شلواری» چه کسانی اند. این است که چگونه و بر متن کدام سیاستی این نمایندگان «اقتصاد» سوریه اکنون پا به میدان گذاشته اند. حقایق پشت صحنه این «انقلابیون» نشان می دهند که چه خوابی برای مردم سوریه دیده اند.

سایت وزین و انتقادی جرمن فارین پالیسی german foreign policy در تاریخ 30 مه 2012 گزارشی را تحت عنوان "اقتصاد بازار برای سوریه" درج نمود که گوشه هایی از این حقایق را نمودار می کند. اهمیت موضوعات گزارش مزبور بازخوانی بخشهای نسبتا مفصلی از آن را ضروری می سازد.

مطلب سایت جرمن فارین پالیسی با این گزاره آغاز می شود که "برلین استارت تدارک دیگرسازی اقتصاد سوریه به یک اقتصاد لیبرال بازار را می زند". یک هفته پیش از آن و تحت ریاست آلمان، یک "گروه کاری" بین المللی آغاز به کار کرد. این گروه "باید بلافاصله پس از سقوط اسد اقدامات فوری اقتصادی را در دستور کار بگذارد". از جمله این اقدامات ایجاد هماهنگی بین پروژه های کمک رسانی و همچنین "انجام رفرمهای اقتصادی" عنوان شده است. "دولت آلمان به همراهی امارات متحدۀ عربی به این منظور "دبیرخانه" ای را ایجاد می کند. این دبیرخانه توسط یک آلمانی با تجربۀ کار در افغانستان اداره خواهد شد". این که کدام رفرمهای اقتصادی مد نظر دبیرخانه مزبور قرار دارند، در ادامۀ گزارش روشن می شود: "برلین حمایت از کار دولت زدائی اقتصاد سوریه را قبلا و در هماهنگی با رژیم اسد آغاز کرده بود. لیبرالیزه کردن های آن زمان اما بخشهایی از مردم را به ورشکستگی کشاند که در آغاز قیام بر علیه رژیم نیز نقش ایفا کردند". آنچه اکنون در دستور کار این دبیرخانه قرار دارد، ادامۀ همان طرحی است که زمانی با همراهی اسد آغاز شد و اکنون باید بدون او ادامه یابد: :طرحهای ابتدائی نظم اقتصادی جدید سوریه هم اکنون در برلین آماده اند. مؤلف این طرحها یکی از فعالین شورای ملی سوریه است که به علت نفوذ نیرومند اخوان المسلمین در آن از جانب گروههای متعددی در اپوزیسیون نیز مورد انتقاد قرار دارد. سیاستهای هدایت شونده شورای ملی سوریه را متأثر از واشنگتن می دانند که خواهان دخالتگری غرب به سبک کوسوو هستند و اپوزیسیون سوریه جریان او-چ-کا [ UCK  دار و دسته جنگجویان معروف به ارتش آزادیبخش کوسوو] را سرمشق آن می داند".

جرمن فارین پالیسی گزارش می دهد که در همین راستا یک هفته پیش از زمان گزارش و برای اولین بار، گروه کاری بین المللی ای در ابوظبی تشکیل شد که اقدامات فوری پس از سقوط اسد را در دستور کار بگذارد: "تصمیم به تشکیل این گروه کاری (Working Group on Economic Recovery and Development of the Friends of the Syrian People) در تاریخ اول آوریل و در استانبول از جانب گروه دوستان سوریه اتخاذ شده بود". گروه کشورهای معروف دوستان سوریه البته فاقد هر گونه مشروعیت حقوقی از جانب سازمان ملل نیز هست: " به همان ترتیب که «گروه کاری» مربوط به بازسازی اقتصادی سوریه نیز که قرار است به عنوان «فوروم اصلی» بازسازی اقتصاد سوریه عمل کند، فاقد چنین مشروعیتی است و خودش به خودش مأموریت می دهد".

گزارش مزبور ادامه می دهد: "بر اساس اظهارات کلمنس فون گوتزه، دیپلمات آلمانی که هفته گذشته به همراهی همتای خویش از امارات متحده عربی ریاست جلسه را بر عهده داشت، «گروه کاری» فقط به وظایف بلاواسطه پس از سرنگونی اسد نمی پردازد. بیش از آن «اکنون وقت خوبی برای باز کردن یک چشم انداز درازمدت برای سوریه است». به عنوان مدل سرمشق طرح مارشال مد نظر است که آمریکا به وسیله آن پس از جنگ جهانی دوم پایه های مادی ساختار اتحادیه کشورهای غربی را ریخت. «گروه کاری» از چند زیرگروه تشکیل شده است که هر کدام به موضوعات ویژه ای اختصاص دارند. در این تقسیم کار بین المللی که مورد توافق کشورهای عضو قرار گرفته است، مسئولیت «سیاست اقتصادی و اصلاحات» بر عهده آلمان قرار گرفته است. اینجا مسأله بر سر «استراتژیهای درازمدت» برای سوریه است، که در جهت «گذار از یک اقتصاد مرکزی برنامه ریزی شده به یک اقتصاد بازار آزاد» خواهند بود.  گروه کاری به همین منظور دبیرخانه ای را ایجاد می کند که آلمان و امارات هر کدام مبلغ 600 هزار دلار برای تأمین مالی آن اختصاص داده اند. ریاست این دبیرخانه بر عهده گونار ولهولتز خواهد بود. ولهولتز قبلا هدایت بنیاد اعتبارات برای بازسازی افغانستان را بر عهده داشته است".

گزارش ادامه می دهد: "یکی از شرکت کنندگان در نشست هفتۀ قبل تأئید کرد که در میان اقداماتی که تحت هدایت آلمان صورت خواهند گرفت، البته اقدامات کوتاه مدتی نیز در نظر گرفته شده اند. از جمله پروژه های اقتصادی معینی باید نیروهایی در سوریه را جذب کنند که «هنوز از شرکت تام و تمام در انقلاب خودداری می کنند و یا در حمایت از آن تردید دارند». به این ترتیب، این اقدامات روی دیگر تحریمهای اقتصادی را می سازند که – البته نه با مشوق های اقتصادی، بلکه با فشار – همین هدف تغییر جبهه کارفرمایان وفادار به رژیم را دنبال می کنند. بر همین مبنا هم گروه کاری اعلام کرد که تحریمها به محض سقوط اسد برداشته خواهند شد، امری که تغییر جبهه محافل اقتصادی آن را تسریع خواهد کرد". سیاست چماق و هویج اکنون در قالب فوروم بازرگانی نامبرده و گروه کاری اش شکل معین خود را پیدا کرده است. اعلام کمک "انقلابیون کت و شلواری" در دوحه، ادامه همین اقدامات است. اقداماتی که آشکارا تنها با یک هدف سازمان داده می شوند: لیبرالیزه کردن اقتصاد سوریه و واگذاری سرنوشت مردم سوریه به بازار آزاد.

اما این دولت زدائی اقدام تازه ای نیست و سالها قبل توسط دولت بشار اسد آغاز شده بود. گزارش مزبور در این زمینه به نکاتی می پردازد که نشان می دهند، همانها که شرایط وقوع انفجارهای اجتماعی در جهان عرب را به وجود آورده اند، اکنون نیز اجرای همان سیاستها را با قدرت بیشتر در دستور کار گذاشته اند. گزارش در این باره می نویسد: "دولت زدائی اقتصاد سوریه، آنگونه که «گروه کاری» دنبال می کند، سالها قبل از طرف برلین و برای مدتی طولانی در هماهنگی با دولت اسد مورد پشتیبانی قرار گرفته بود. سازمان توسعۀ آلمان (قبلا GTZ و اکنون GIZ  ) در سال 2006 برنامۀ ویژه ای را به نام «حمایت از اصلاحات اقتصادی در سوریه» آغاز کرده بود. در بیانیه ای به همین مناسبت آمده بود که «دولت سوریه در سال 2000 گذار به اقتصاد بازار را تصویب کرد»، اما «دست اندرکاران آن از دانش کافی به این منظور» برخوردار نیستند و به همین خاطر سازمان توسعۀ آلمان حمایت از آنها را در دستور کار قرار داده است. اصلاحات مزبور «در نتیجه تأثیرات آن بر درآمدها و بر اشتغال، سطح زندگی مردم سوریه را بهبود خواهند بخشید». اما این پیش بینی به وقوع نپیوست. دقیقا عکس آن واقع شد. سال گذشته گروهی به نام «گروه بین المللی بحران» در گزارشی تأکید نمود که گشایش بازارها در سوریه بیشترین «تأثیرات زیان آور» را بر صنایع دستی بومی بر جا گذاشته است. این به طور مثال در دوما، منطقه ای در حاشیه دمشق قابل مشاهده بود که صنعتکاران زیادی در آن زندگی می کردند. در نتیجه لیبرالیزه کردن بازار این صنعتگران در آستانۀ خانه خرابی قرار گرفتند و دقیقا به همین دلیل جانبداری از رژیم را کنار گذاشتند. حقیقتا نیز دوما امروز یکی از مراکز اعتراض است و در ماه ژانویه حتی برای دورۀ کوتاهی تحت کنترل شورشیان قرار گرفته بود".

این امری نیست که بر دست اندرکاران پنهان باشد. با این حال پاسخ "انقلابیون کت و شلواری" و دولتهای "انقلابی" حامی آنان تنها تأکید بر این است که لیبرالیزه کردن اقتصاد یکباره معجزه نمی کند. "اسامه ال قادی، رئیس «دفتر اقتصادی» شورای ملی سوریه در سندی به نام «چشم اندازهای اقتصاد ملی» که هفتۀ قبل از جانب این دفتر در ابوظبی در اختیار «گروه کاری» تحت هدایت آلمان قرار گرفت تأکید می کند که لیبرالیزه کردن « تنها در درازمدت» سطح زندگی را ارتقاء خواهد داد. ابتدا باید چهارچوبهای قابل اتکائی را برای سرمایه گذاری های خارجی به وجود آورد که «بازدهی تولیدی» کارگران سوریه را بالا ببرند، استقرار واحدهای صنعتی را تقویت کنند، اصلاحات لازم را در بخش بانکی  انجام دهند و به ویژه در خارج به دنبال معاملات جدید باشند. «برنامه مارشال بازسازی سوریه» که هر چه زودتر باید اجرا شود، باید بتواند سرمایه گذاری های مستقیم خارجی از طرف غربیها را جذب کند. در اجرای این برنامه در آینده، به محض سقوط اسد و روی کار آمدن دولت جدید، «گروه کاری» تحت هدایت آلمان کمک خواهد کرد". و صد البته نه «گروه کاری» و نه آن «دفتر اقتصادی» کمترین اشاره ای به این نمی کنند که دقیقا اجرای موفقیت آمیز همین سیاستها بود که به فقر خانمان برانگیز توده های زحمتکشان در تونس و مصر انجامید و شعله های آتش انقلاب مصادره شدۀ نان و آزادی را برافروخت. حال همان سیاستها باید با قدرت بیشتری در سوریه به پیش برده شوند. مستقل از این که نه "شورای ملی سوریه" و نه «گروه کاری» دست ساختۀ غرب و دول مرتجع منطقه حتی از کمترین مشروعیت نیز برای تصمیم گیری دربارۀ آینده سوریه برخوردار نیستند. اما این هم چیز تازه ای نیست. در لیبی و تونس و مصر هم محافل و مراکز متصل به ارتجاع عربی-غربی بودند که از همان آغاز ناآرامیها نظام آینده را پایه ریزی کردند و به ضرب و زور اسلحه و دلارهای نفتی آن را تحمیل کردند. در مورد سوریه نیز وضعیت دقیقا به همان گونه است. نقشه های شوم «شورای ملی سوریه» و «ارتش آزاد سوریه» حتی سعی در پنهان کردن این روند نیز نمی کنند. کار برنامه ریزی اقتصاد بازار آزادی باید بی وقفه جلو برود و در همین مسیر و برای سرنگونی اسد لازم است که ابزارهای لازم به کار گرفته شوند. از جمله این ابزارها مدل کوسوویی کردن سوریه است که گزارش مزبور در بخش پایانی به آن می پردازد.

گزارش ادامه می دهد: "شورای ملی سوریه که در چهارچوب «گروه کاری» به عنوان طرف سوری به طور تنگاتنگی با غرب همکاری می کند و پرسنل خود را برای پستهای تعیین کننده بعدی در نظر گرفته است، در میان اپوزیسیون درون سوریه به شدت مورد مناقشه است. این شورا تحت تسلط اخوان المسلمین قرار دارد که موقعیت محکم آنان در شورا نزد بسیاری از مخالفان سکولار رژیم با مخالفت قاطع روبرو شده است. علاوه بر آن، این که اعضای مؤثر رهبری شورای ملی شوریه آشکارا خواستار دخالتگری غرب در سوریه هستند، باعث نارضایتی در بخشهای بزرگی از اپوزیسیون سوریه شده است. «کمیته هماهنگی ملی» (NCC) که از گردهمائی سازمانهای اپوزیسیون در درون سوریه تشکیل شده است و در غرب مورد توجه قرار نمی گیرد، قاطعانه مخالفت خود را با عملیات جنگی غرب اعلام کرده است. در حالی که رضوان زیاده، «دبیر روابط خارجی» شورای ملی و اسامه ال قادی، کارشناس اقتصادی شورای ملی سوریه – که برای «مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک سوریه» در واشنگتن کار می کند – بارها خواستار انجام عملیاتی به شیوه کوسوو شده اند. زیاده که در ژوئن 2011 از برلین دیدار کرده بود در فوریه امسال در روزنامه تایمز مالی آلمان می گوید: «کوسوو نشان داد که غرب چگونه می تواند در سوریه دخالت کند». مدت کوتاهی پس از آن وی اعلام کرد که میلیس ارتش آزاد سوریه همان نقشی را ایفا می کند که او-چ-کا در کوسوو بازی کرده بود. مدتی قبل افرادی از اپوزیسیون سوریه به بازدید از کوسوو پرداختند تا اطلاعات دقیقی از نحوۀ عملیات او-چ-کا در سال 1999 به دست بیاورند. اگر از این منظر به قضایا نگاه شود، آنگاه «کشتار الحولا» همان معنائی را خواهد داشت که در آغاز 1999 «کشتار راچاک» در کوسوو ایفا کرد. در «کشتار راچاک» نیز بلافاصله شواهدی یافت شدند که نشان می دادند که این کشتار صحنه سازی ای برای آغاز جنگ بود. این شواهد هیچگاه رد نشدند. اما پس از آن دیگر مانعی بر سر راه دخالت نظامی ناتو وجود نداشت".

و این دقیقا تحولی است که امروز در سوریه به نام «انقلاب» در جریان است. راه سرمایه باید با خون باز شود. اگر کسی فکر میکند که نسل کشی میلیونی بومیان قاره آمریکا و نابودی بخش عظیمی از منابع انسانی در اروپا فقط به دوران انباشت اولیه سرمایه داری محدود بود، اگر کسی فکر می کند که سلاخی میلیونها انسان در دو جنگ جهانی و کوره های آدم سوزی، نقطه اوج بربریت سرمایه را نشان می دادند و پس از آن دیگر چنین اتفاقاتی نخواهد افتاد، در بهترین حالت ساده لوحی مفرط خویش را به نمایش می گذارد. بربریت های عظیم تری در راهند. سوریه فقط یکی از اولین ایستگاههای آن است.

 

بهمن شفیق

1 تیر 1391

21 ژوئن 2012

 

بعدالتحریر:

1-      درباره کشتار الحوله نگاه کنید به گزارش راینر هرمان در روزنامه فرانکفورتر آلگماینه. هرمان در این گزارش با جزئیات نشان می دهد که کشتار توسط شورشیان صورت گرفته است. این گزارش اخیر توسط سازمان مدیکو اینترناشنال هم مورد استناد قرار گرفته است. هرمان یکی از معتبر ترین خبرنگاران آلمانی در منطقه خاورمیانه است. نه روزنامه فرانکفورتر آلگماینه و نه مدیکو اینترناشنال، هیچکدام کمترین سمپاتی ای نیز به دولت سوریه ندارند.

2-      درباره دروغپردازی بیشرمانه امپراطوری رسانه ای مبنی بر استفاده از کودکان توسط رژیم سوریه نگاه کنید به کار تحقیقی با ارزش م. بهادریان در مجله هفته.

3-      درباره دروغپردازی تبلیغاتی رسانه های رسمی نگاه کنید به مطلب رکن چهارم دمکراسی، دروغ، جنگ: چگونه تلویزیون آلمان افکار عمومی را برای جنگ با سوریه آماده می کند در سایت امید.

 

http://omied.de

 

 

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر