آنارکو کاپیتالیسم عدالتخواه و ترقیخواهی چپ ضد عدالت

نوشتۀ: چارلز هیو اسمیت، بهمن شفیق
Write a comment

ادعای شما در برتری اخلاقی بر پایه برآشفتگی، معنویت شما را مثل آن روحانی "محافظه کار" متأهلی میکند که با منشی کلیسا هم بستر می شود و از پس انداز کلیسا دزدی می کند. ادعای او در مورد برتری اخلاقی نیز برپایه برآشفتگی است. با حمایت از یک امپراتوری نخبه گرای فاسد بچاپ بچاپ امتیاز و قدرت، شما دانسته یا ندانسته دشمن حقیقت، عدالت، حق تعیین سرنوشت و آزادی هستید.

روز 24 نوامبر سال 2016، روزنامه واشنگتن پست، از ارگانهای اصلی فراکسیون نئوکنسرواتیو-نئولیبرال بلوک مسلط سرمایه داری، دست به انتشار لیستی متشکل از بیش از 200 سایت و وبلاگ منتشر کننده "اخبار جعلی  fake news" زد که بنا بر ادعای این روزنامه توسط جمعی از محققین جویای حقیقت به نام PropOrNot تهیه شده بود. انتشار این لیست ادامه مستقیم کمپین عظیم رسانه ای بر علیه دونالد ترامپ بود که در طول تمام مبارزات انتخاباتی ادامه داشت و با شکست هیلاری کلینتون، کاندید محبوب دستگاه حاکم اشکال دیگری به خود گرفت و تا مراسم تحلیف ترامپ در ابعادی وسیعتر نیز ادامه یافت.

هدف از انتشار این لیست ادامۀ یکی از محور های اصلی کمپین ضد ترامپ بود، یعنی معرفی او به عنوان یک کارگزار پوتین. در این لیست در کنار خبرگزاریها و رسانه های از قبیل آرتی روسیه و پرس تی وی ایران و سانای سوریه و ویکی لیکس، اسامی بسیاری از وبلاگها و سایتهائی درج شده است که در در آمریکا اداره می شوند و اکثریت بزرگ اسامی لیست را به خود اختصاص می دهند. بنا بر ادعای ناشرین لیست این سایتها به عنوان اهرمهای سیاست روسیه در آمریکا در خدمت پخش اخبار جعلی عمل می کنند و در تعیین نتیجۀ انتخابات به زیان کلینتون نقش مؤثری ایفا کردند. ادعای ناشرین بر آن بود که این سایتها و وبلاگها (که در میانشان حتی وبلاگهای فردی هم وجود داشتند) بیش از 15 میلیون نفر مخاطب در آمریکا برخوردارند. حقیقتا نیز عملکرد این مجموعه در افشا و تخریب هیلاری کلینتون و در مخالفت با سیاست جنگ طلبانه دوران سلطۀ گلوبالیستها یکی از عوامل مؤثر در پیروزی ترامپ به شمار می آید. مجموعه ای که به حدی گسترش یافته است که از توان مقابله با امپراطوری رسانه ای کلان سرمایه های آمریکائی برخوردار است.

اما آنچه قابل توجه است این است که در میان تمام این مجموعه نامی از سایتها و ارگانهای شناخته شده چپ به چشم نمی خورد. نه از کانتر پانچ خبری است و نه از مجموعۀ سایتهای چپ رادیکال و "انقلابی". تنها بخش بسیار کوچکی از چپ – از قبیل گلوبال ریسرچ و ولتر نت - در این لیست حضور دارد که در سالهای اخیر سیاست مخالفت با نظم تک قطبی مسلط بر جهان را دنبال کرده و از تشکیل قطب روسیه-چین یا بریکس دفاع کرده است. مابقی چپ در این لیست جائی ندارد. دلیل آن هم روشن است. تقریبا تمام چپ آمریکا بنا بر الگوی همیشگی سیاست ورزی اش در سه دهه اخیر در "انتخاب بین بد و بدتر" جانب هیلاری را گرفته و به انتخاب وی فراخوانده و یا لبۀ تیز حملۀ خویش را بر ترامپ متمرکز کرده بودند. به بیان روشن تر، در لحظۀ انتخاب، چپ تداوم وضع موجود را انتخاب کرده بود و بر همین اساس نیز با عدم درج نام خویش در لیست مزبور سند مشروعیت خویش را از مدافعان آرایش مسلط دریافت کرده بود.

مسأله این نیست که چپ فلاکت اجتماعی وسیع سه دهۀ اخیر را نادیده انگاشته یا می انگارد. برعکس، حجم قابل توجهی از ادبیات چپ به این فلاکت و به "ضرورت فرا رفتن از نظم سرمایه داری" و شعارپردازیهایی اینگونه اختصاص دارد. مسأله اما این است که نزد چپ این مفاهیم دیگر مفاهیم کلیدی سیاست ورزی نیستند. تا جائی که به افشای این مصائب اجتماعی بر می گردد، سیاست عملی چپ – و نه شعار پردازیهای انتزاعی آن بر علیه سرمایه داری – ناظر بر اصلاح نظم کنونی از طریق تأثیرگذاری بر مکانیسمهای موجود سیاسی است. به عبارتی دیگر، چپ در شعارپردازی ممکن است رادیکال باشد، در عمل اما امر طبقاتی را تابعی از سیاست ورزی دمکراتیک نموده است که در دهه های اخیر هر چه بیشتر در سیاست ورزی بر اساس تعیین هویت identity policy متبلور شده است. در این سیاست ورزی نقش و جایگاه ازدواج همجنسگرایان به مراتب تعیین کننده تر از زندگی و حیات مادی توده های کارگران و انبوه خارج شدگان از چرخۀ تولید اجتماعی است.

بر همین اساس نیز هست که نه تنها کل چپ، بلکه حتی چپ رادیکال یا "انقلابی" در گرهگاههای مبارزه طبقاتی در صف مدافعان آرایش تاکنونی قرار می گیرد. چامسکی به انتخاب هیلاری فرا می خواند و واروفاکیس در تقابل با راست رو به عروج در اروپا به دفاع از اتحادیه امپریالیستی اروپا بر میخیزد. اما نه تنها این، بلکه چپ از زمان عروج بیل کلینتون روند مداومی از ادغام شدن در نهادهای مسلط سرمایه داری جهانی را پیموده است. نه تنها فعالین سیاسی چپ ایرانی به مهمانان گرانقدر بی بی سی و صدای آمریکا بدل شده اند، بلکه تئوریسین های چپ در سطح جهانی نیز به اصلاح وضع موجود در چهارچوب آرایشهای رسمی جهانی رو می آورند. شاید شاخص ترین نمونه های آن را در نئو کینزیانیسم پاول کروگمن و در عدالت طلبی توماس پیکتی بتوان جست. اولی در مقام ستون نویس اصلی نیویورک تایمز عملا در نقش ایدئولوگ نظم مسلط ظاهر می شود و دومی با ورود به بانک جهانی در صدد مقابله با فقری بر می آید که به زعم خود وی در تاریخ سرمایه داری هیچگاه اینچنین عظیم نبوده است.

در مقابل، در صف بلاگ نویسانی که هدف حملۀ لیست مزبور قرار گرفته اند، انبوهی از وبلاگها و سایتها قرار گرفته اند که ممکن است از پیشینه چپ برخوردار باشند، اما امروز خود را نه با طرفداری از سوسیالیسم، بلکه با حمایت از "بازار آزاد" تعیین هویت می کنند. در عین حال همین مجموعه در مقام منتقدین سرسخت نابسامانی های اجتماعی به مقابله قاطع با مدافعین آرایش مسلط کنونی برخاسته اند. افشاگری نابسامانی های نظم موجود، بویژه جنگ طلبی سرمایۀ مسلط جهانی، نزد این جریان اجتماعی نه به منظور وارد آوردن اصلاحاتی در آرایش مسلط کنونی، بلکه به منظور بر هم زدن این آرایش و دسترسی به توازنی متفاوت است. از همین روست که بر خلاف منتقدین چپ، فعالان و نظریه پردازان این موج نه تنها در چهارچوب آرایش مسلط کنونی جائی نمی یابند، بلکه به طور مستقیم هدف حملۀ کاربدستان آرایش مسلط نیز قرار می گیرند. شاید بتوان از پاول کریگ رابرتز به عنوان شاخص ترین چهرۀ این جریان نام برد: مشاور اقتصادی دولت دست راستی ریگان و مخالف سرسخت گلوبالیسم مسلط در تمام وجوه آن، از جنگ افروزی تا فقر و فلاکت ناشی از سیاستهای اقتصادی سالهای اخیر. و شاید یتوان پرتال اقتصادی zerohedge را مؤثرترین و بانفوذترین پلاتفرم متعلق به این موج شناخت.

این یک راست جدید است. راستی که به عمد از سوی مدافعان لیبرالیسم نادیده گرفته می شود تا عروج راست در صحنۀ جهانی منحصرا با عروج فاشیسم تداعی گردد. اما این موج جدید راست نه تنها با اقتدارگرائی دولتگرا میانه ای ندارد، بلکه در نقد دولت به شدت به موازین آنارشیستی نزدیک می شود. به عبارتی دیگر، آزادی نزد فعالان این موج از یک سو به معنای آزادی مطلق در رقابت است که به زعم اینان متضمن عدم دخالت دولت در اقتصاد و –نزد بسیاری از آنان - بویژه سلب انحصار دولت و بانک مرکزی بر چاپ پول و از سوی دیگر متضمن آزادی های وسیع اجتماعی و همچنین آزادی ملل در حق تعیین سرنوشت خویش و مخالفت قاطع با دخالتگری امپریالیستی است. این موج به همان اندازه منتقد و مخالف گلوبالیزاسیون نئوکان-نئو لیبرال یا همان نظم لیبرال جهانی است که مخالف سوسیالیسم بولیواری و هر نوع سوسالیسمی است.

نشانه های عروج این راست جدید در عرصۀ اجتماعی برای نخستین بار در جریان بحران اقتصادی جهانی سالهای 2009-2008 ظاهر شده بود. در مقابل سیاست دول مسلط امپریالیستی مبنی بر اختصاص مبالغ صدها میلیاردی برای نجات بانکها و کارخانجات "خودی" (چیزی که فیلسوف فرانسوی آلن بادیو از آن به عنوان سوسیالیسم سرمایه داران نام برده بود)، جریان منتقدی شکل گرفت که از نظر تئوریک به نظریۀ هرج و مرج خلاق شومپتر متکی بود و بر اساس آن از یک سو اختصاص بودجه های کلان برای نجات مؤسسات ورشکسته را دخالت ناروا در مکانیسم بازار آزاد می دانست و از سوی دیگر نزد منتقدین با جهتگیری اجتماعی همین دخالت به درستی به معنای انتقال ثروت از لایه های پائینی به اقلیت بالای جامعه و از کشورهای فقیرتر به کشورهای ثروتمند تر معنی می شد. به عبارت دیگر از نظر این منتقدین یک "بازار سالم" با "رقابت آزاد" هم به سلامت کل سیستم منجر خواهد شد و هم "عدالت اجتماعی" را برقرار خواهد کرد و مانع از گسترش شدید شکاف طبقاتی خواهد گردید. نوعی آنارشیسم کاپیتالیستی.

اکنون و بعد از 8 سال و در نتیجۀ تحولات ماکروی دیگری – که جای پرداختن به آن در این یادداشت نیست و امیدواریم بتوانیم جداگانه به آنها بپردازیم – که در صحنۀ جهانی واقع گردیده اند، این جریان به حدی نیرومند شده است که چشم پوشی از آن دیگر امکانپذیر نیست.

این وضعیتی نو در صحنۀ جهانی است. چپی که در کنار مدافعان بیعدالتی های اجتماعی به تظاهراتی فراخوان می دهد که مادونا چهرۀ شاخص آن است و جان کری در آن حضور می یابد و راستی که با داعیه عدالت اجتماعی هر چه بیشتر به سخنگوی تودۀ محرومین بدل می گردد. این تناقضی است در نظم معاصر. تناقضی که می تواند و باید در تبیین کمونیستی تحولات مورد توجه کافی قرار گیرد.

مقاله زیر را شاید نتوان خصلت نمای این جریان نوین راست دانست، اما می توان در همان چهارچوب کلی به آن نگریست. چارلز هیو اسمیت از یک سو با قدرت دوروئی جریان موسوم به "ترقیخواه" در آمریکا (که معادل همان جریان سوسیال دمکرات-سبز در اروپا است) را افشا و بر موقعیت اجتماعی آن تأکید می کند و از سوی دیگر مصائب اجتماعی را ناشی از آن می داند که جریان مسلط بر دولت در آمریکا در سالهای گذشته بازار را دستکاری کرده است. او دربند توهمی به نام بازار دستکاری نشده است. او متوجه نیست که بازار دستکاری نشده، بازاری که همه شرکت کنندگان در آن در موقعیتی کاملا برابر در مقابل یکدیگر قرار می گیرند، تنها در انتزاع تئوریک و برای پی بردن به قوانین پایه ای بازار وجود دارد. در جهان واقعی هیچ بازاری – مطلقا هیچ بازاری- نیست که در آن دستکاری صورت نگرفته باشد. هیچ بازاری نیست که دولت به نوعی در کارکردهای آن دخالت نداشته باشد. شاید انتخاب ترامپ فرصت مناسبی برای این دسته از فعالان علاقمند به "حقیقت، عدالت، خودگردانی و آزادی" برای غلبه بر توهمات خویش باشد. بازارها باز هم دستکاری خواهند شد و باز هم حقه و فریب جزء جدائی ناپذیر روزمرگی بازار باقی خواهد ماند.

ضدیت اسمیت با سوسیالیسم را در تک جمله ای که وی در آن "ترقیخواهان" مخاطب خویش را با طرفداران استالین مقایسه می کند به بهترین وجهی می توان دریافت. با این حال مطالعۀ متن زیر میتواند نه فقط برای شناخت این جریان، بلکه همچنین برای شناخت روندی که به انتخاب ترامپ انجامید، مفید واقع شود.

بهمن شفیق

ترقیخواهان خود خواندۀ گرامی، شما به عنوان توجیه کنندگان امپراطوری نئوکان-لیبرال به همان اندازه شیطانید

چارلز هیو اسمیت

متأسفم دوستان، شما شیطانید. برآشفتگی حق به جانب در حسابرسی به یک ترقیخواهی واقعی به حساب نمی آید.

"ترقیخواهان" خود خوانده: من شما را دوست دارم، ولی لازم است جلو خود ویرانی شما را بگیرم. چشم بندهای ایدئولوژیکی شما و توجیهاتتان برای امپراطوری نئوکان-نئولیبرال حاکمان نه فقط اعتبار شما را نابود، بلکه ملت و هرکجا که امپراتوری مداخله میکند را نیز ویران میکند.

زمانی که شما مشغول حیف و میل کردن سرمایه سیاسی خود در دفاع از استراتژی های بدون هزینه مثل " فضا های سالم در کالج ها " بودید، امپراتوری مشغول کشتن، مفلوج کردن و پناهنده کردن زنان و بچه ها در سوریه بود. رئیس جمهور اوباما و تیم نئوکانش ( از جمله وزیر امورخارجه پیشین وی هیلاری کلینتون) احمق نبودند؛ آنها با اتکا به پهباد ها و ارتشهای نیابتی مزدوران مشغول کثیف کاری هایشان بودنند.

نئولیبرالیسم ایدئولوژی مرکزی قدرت حاکم است، و با حمایت از بیل کلینتون و باراک اوباما، شما توسعه طلبی و استثمار نئو لیبرال را گسترش دادید، از آن دفاع کردید و آن را عقلانی جلوه دادید. دروغ بزرگ نئولیبرالیسم این است که سپردن همه چیز بدست بازار همه را ثروتمند خواهد کرد.

اما راز کوچک کثیف نئولیبرالیسم این است که بازارهائی که ایجاد می شوند بنفع رفقای نخبه شان دستکاری شده اند. اگر شما بتوانید لحظه ای چشم بند های "ترقیخواهی" را کنار بگذارید ( بیل و باراک برای 16 سال  نمی توانستند اشتباهی در استثمار نئولیرالستی کرده باشند)، ممکن است شما بیاموزید که روئسای جمهور و حزبی که شما حمایت کردید تمام دوران غارت نئولیبرالی را با مشارکتهای عمومی-خصوصی و سرمایه داری خیریه ها (Philanthro-Capitalism)، و بازارهای دستکاری شده هدایت کردند که نخبه گان حاکم را به ضرر قشر پائینی 95% غیرالیت ثروتمند تر کردند.

شما از " تحصیلات عالی" دفاع کردید، که به سادگی اسم رمزی بود برای چاپیدن قشر پائین 95% توسط وام های دانشجویی برای پرداخت حقوق های ظالمانه به مدیران سازمان کمک به دانشجویان و منبعی برای توسعه پروژه های پرزرق و برق.

افزایش میزان بدهی دانشجویان

شما از مهملات معروف به "اخبار جعلی" رسانه های وابسته به کمپانی ها و تفتیش عقاید انکیزسیونی استقبال کردید، آنهم زمانی که بزرگترین منبع تبلیغات امپراتوری و اخبار جعلی همان رسانه های "لیبرالی" بودند که شما بدون ملاحظه ای و باتمام وجودتان به آن باور داشتید برای این که آن حس برتری معنوی شما را تقویت میکرد. مهم نبود که رسانه های اصلی " لیبرال" هم در تملک کمپانی ها یی هستند که جزو همان صاحبان قدرت و امپراتوری اند.

تعداد شرکتهائی که کنترل رسانه های اصلی آمریکا را دست دارند

شما موقعی که رئیس جمهور " مترقی " تان در گیر کشتار، با مسئولیت محدود، در جهان بود و وزیر امور خارجه قبلی تان شعار می داد "ما آمدیم، دیدیم، او مرد" [اشاره به اظهارات هیلاری کلینتون در رابطه با قتل قذافی]، ساکت بودید. بهانه های بی حد شما برای دست درازی های امپراتوری، قتلهای فرا قانونی و تخریب و آوارگی تام و تمام ملتها، تقلید دلقک وار مسخره و مایه شرم یک ترقیخواهی واقعی است.

بیدار شوید، "ترقیخواهان" خود خوانده: شما توجیه گران امپراتوری شیطانی هستید. ارادت شما به حاکمان حزب دمکرات که استاد هنر وراجی و تظاهر به سخنرانی های با نزاکت سیاسی در حین اشتغال به ویران کردن تام و تمام کشورها هستند از شما یک احمق اصیل مفید ساخته است. همردیف آنها که از استالینیسم و گولاکهای شوروی به این بهانه دفاع میکردند که "آن کار درستی بود و باید انجام میگرفت".

زمانی که شما انرژی تان را با حرکات بیمعنی صرف " مقاومت " در مقابل ترامپ میکنید، هیچ مقاومتی در مقابل زندانی کردن دها هزار مرد جوان از همه نژاد ها در گولاک های جنگ مواد مخدر آمریکا نکردید.

جمعیت آمریکا از سال 1980 43% رشد داشته، در همین مدت جمعیت زندادن های آمریکا 400% رشد نشان می دهد.

زمانی که شما مشغول تبلیغات انتخاباتی رئیس جمهورهای مترقی قلابی و حزب بودید، ثروت و نابراری در دستمزد سربه آسمان گذاشت. آیا این برای شما به آن دلیل مهم نبود که شما و خانواده تان از کلاه برداری و تقلب نئولیبرالی منفعت می بردید؟

توزیع ثروت در آمریکا از سال 1917 (نود درصد پائین: قهوه ای، یکدهم درصد بالائی ها: آبی)

چه تعداد از "ترقیخواهان" خود خوانده نظیر شما جزو 5% ی هستند که خوب بالا آمدند و به همان خوبی ماندند.

شکاف باز هم بیشتر و اختلاف مزد ها. نمودار زیر رشد تغیرات مزد ها را از سال 1973 نسبت به مزد متوسط و حداکثر از درآمد مردان را نشان می هد. 

تکنوکراتها و صاحبان مشاغل دولتی و غیر دولتی حقوق بالا : آبی، 95 درصد پائینی حقوق بگیران: قهوه ای

شما موهبت آن را داشتید از بیمه درمانی اوباما حمایت کنید برای این که کسان دیگری بهای آنرا می پردازند. آن ممکن است کمپانی ها باشند، یا دولت، سازمان های دولتی، یا یک دانشگاه، یک موسسه ویا مالیات دهندگان، اما حمایت شما از تقلب و کلاه برداری نئولیبرالی هزینه ای برای شما در بر ندارد.

مخارج سالانۀ یک خانوار چهارنفره برای خدمات درمانی

شما یک ریا کارهستید برای این که شما فقط در گیر مسائلی میشوید که هیچ مخارجی برایتان ندارد. به ما ثابت کنید که هیچ وقت بوسیله اف بی ای برای عمل سیاسی برعلیه امپراتوری مورد سوال و جواب قرار گرفته و یا دستگیرشده اید، آنگاه اعتباری بدست خواهید آورد. اگر شما هیچگونه حسی برای دست زدن به یک مقاومت واقعی ندارید، حمایت شما از سخنرانی های با نزاکت سیاسی  تاوانی ندارد و بنابر این بیمعنی است.

من متاسفم که کسی هستم که باید به شما بگوید، حمایت بی چون چرای شما از یک رئیس جمهور نئولیبرال – نئوکان، وحزبش و کاندیدش از شما به اندازه همان امپراتوری ای شیطان می سازد که که از آن حمایت میکنید، با سکوت شما، توجیهات شما و ژستهای پوچ و بی معنای مفت و مجانی نزاکت سیاسی.

شما پای بندی به اصولتان را بنفع این اعتقاد حق بجانب کنار گذاشتید که برآشفتگی تان شما را بهتر از دیگران میکند.  متاسفانه، دوستان، شما شیطانید. در یک ترقی خواهی به معنای دقیق کلمه خشم حق بجانب به حساب نمی آید.

ادعای شما در برتری اخلاقی بر پایه برآشفتگی، معنویت شما را مثل آن روحانی "محافظه کار" متأهلی میکند که با منشی کلیسا هم بستر می شود و از پس انداز کلیسا دزدی می کند. ادعای او در مورد برتری اخلاقی نیز برپایه برآشفتگی است.

با حمایت از یک امپراتوری نخبه گرای فاسد بچاپ بچاپ امتیاز و قدرت، شما دانسته یا ندانسته دشمن حقیقت، عدالت، حق تعیین سرنوشت و آزادی هستید.

اگر شما بخواهید یک ترقیخواه واقعی بشوید، باید تاوانی برای شما داشته باشد. شما باید قدرت حاکمه ای  را که به آن تعلق دارید، حزبی که حمایت می کنید و پوسته بی مقدار تجلیل از خود پروژه ترقیخواهی تقلبی را رها کنید.

شما باید خودتان را لای چرخ های ماشین جنگی ویرانگر حامی الیت مستبدی بیندازید، که با سکوت و توجیهاتتان از آن حمایت کردید. نقل قولی از سخنرانی معروف ماریو ساویو در جنبش آزادی بیان برکلی [جنبشی دانشجوئی در سالهای 1965-1964]:

" زمانی میرسد که کار کرد ماشینی چنان نفرت انگیز میشود و شما را چنان قلبا بیمار میکند که نمی توانید کنار بمانید! حتی نمی توانید منفعلانه در آن شریک باشید!  شما مجبورید بدنتان را بروی دنده ها و چرخ ها، بروی اهرم ها، بروی اسباب و آلات بیندازید – و شما مجبورید آنرا متوقف کنید! و شما باید به کسانی که آنرا اداره می کنند، به صاحبان آن نشان بدهید که – از کار کرد ماشین بطور کامل جلوگیری می شود مگر این که شما آزاد شوید! "

یک یادآوری به "ترقیخواهان" خود خوانده:" مکان های امن" در دانشگاها حساب نیست.

حقیقت این است، شما یک شرمساری برای ترقیخواهان واقعی هستید. شما باید از ادعا های پوچ تان در برخورداری از اخلاقیات سطح بالا خجالت بکشید. اگر قادر نیستید احساس خجالت در مقابل تجلیل ازخود و برحق بودن خود بکنید، شما حقیقتا از دست رفته اید.

توجه کنید، من می دانم شما میخواهید "کار درستی انجام دهید." شما میخواهید از حقیقت، عدالت، خودگردانی و آزادی حمایت و آنها را تقویت کنید. برای دنبال کردن بهتر غرایزتان، شما باید قبول کنید که تا کنون فریب خورده اید، و این که شما عروسک خیمه شب بازی وفادار به امپراتوری شیطانی بوده اید.

انجام " کار درست" این است که به رسمیت بشناسید امپراتوری نئوکان – نئو لیبرال دشمن حقیقت، عدالت، وخود گردانی و آزادی است واز حمایت خود دست بردارید. اگر هنوز متوجه نشده اید، این مقالات ممکن است کمک تان کند:

Moral panic over fake news hides the real enemy – the digital giants

America was a 'stan' long before Trump  پاول کرگمن به راحتی فراموش می کند که فساد، رفیق بازی و تحقیر نقش قانون خیلی قبل تر از ترامپ وجود داشته است.

Authoritarian Neoliberalism and the Myth of Free Markets

 

ما احتیاج داریم دور هم جمع شویم،  نه این که به اردوهای پراکنده و هر چه بیشتر متفرق. قدیمی ترین و موفق ترین استراتژی امپراتوری تفرقه بینداز و حکومت کن بوده است. فریب آن را نخورید.

 

منبع:

 

http://charleshughsmith.blogspot.ca/2017/01/dear-self-proclaimed-progressives-as.html

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر