رولت یونانی: یادداشتهائی پراکنده

نوشتۀ: بهمن شفیق
Write a comment

 آلمان به خشک ترین و وحشیانه ترین شکلی هژمونی خود را بر اروپا تحمیل نمود. دستۀ کاملی از دولتهای فاسد نخبگان و صاحب امتیازان در کشورهای ضعیف تر به عناصر حلقه بگوش آلمان در تحمیل ریاضت اقتصادی به مردم خودی بدل شده اند. دولتهای اسپانیا و بلغارستان و مجارستان در حمله به سیریزا اگر تندروتر از آلمان نباشند، معتدل تر نیستند. اما آلمان اروپا را به سمت نابودی راند. تمام داستانهائی که از اروپای دمکراتیک، صلح دوست، آزاد و با فرهنگ سر هم کرده بودند، اکنون به عریان ترین شکلی خود را به عنوان دروغی بزرگ به نمایش گذاشته اند.

 

1-

یانوس واروفاکیس، وزیر دارائی یونان، از اقتصاددانان طرفدار نظریه بازیها است. استراتژی دولت چپگرای یونان از آغاز مذاکرات با اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول تاکنون خطوط روشنی از تئوری بازیها را به نمایش می گذارد: تعیین استراتژی بر اساس واکنشهای طرف مقابل بازی. اساس این استراتژی بر آن است که زمین بازی همان می ماند که بود. آنچه تغییر می کند سهم طرفین است. به عبارتی روشنتر: دولت سیریزا از همان آغاز اعلام کرد که دولتی اروپائی است، در حوزۀ یورو است و در همین حوزه هم باقی خواهد ماند. برنامه انتخاباتی اش هم بر همین مبنا بود. تجدید مذاکرات برای تأمین بهترین شرایط ممکن برای یونان. سیریزا از دو جهت قصد ترک اروپای واحد را نداشت. هم از نظر ژئوپلیتیک جهانی و هم از نظر نظم داخلی. نه قصد داشت به بلوک رقیب بریکس بپیوندد و نه قصد داشت در بنیانهای نظم سرمایه داری یونان دست ببرد. اما هم بلوک رقیب بریکس و هم تهدید یک انقلاب اجتماعی برگهای برنده ای در دست سیریزا در بازی با قدرتهای بلامنازع اروپا، آلمان و شرکایش در شمال اروپا و مزدورانش در شرق اروپا، بود.

یونان و "نهادها". این دو سوی نبرد بود. "نهادها" اسمی بود که با روی کار آمدن سیریزا و در جریان مذاکرات بر طرف مقابل گذاشته شده بود که تا آن زمان به نام تروئیکا خوانده می شد. تغییری سمبلیک که البته مثل هر چیز سمبلیک دیگری جابجائی معینی را در سطحی از قضایا به نمایش می گذاشت. تروئیکا رسما هیأتی سه نفره متشکل از نمایندگان بانک مرکزی اروپا، صندوق بین المللی و کمیسیون اروپا بود. هیأتی متشکل از بوروکراتهای چرتکه انداز که رسما به کسی هم پاسخگو نبود. دستورات کسانی را اجرا میکرد که خود پشت پرده بودند. تبدیل تروئیکا به "نهادها" به معنای کنار رفتن این پرده و ظاهر شدن نیروهای پشت صحنه بود. اکنون این خود وزرای اقتصاد 19 کشور عضو حوزۀ یورو و رؤسایشان بودند که در صحنه ظاهر می شدند و شدند. اکنون بهتر می شد به همگان نشان داد که پشت سر اینان نیز کلان بانکهای بین المللی ایستاده اند.

نبرد یونان با این جبهۀ نیرومند نبردی است بسیار نابرابر. لااقل در نگاه اول. یونان، کشور کوچکی که سهم آن در کل تولید ناخالص داخلی (182 میلیارد یورو از 13.5 تریلیون یورو در سال 2013)  و تجارت اروپای واحد (16 میلیارد یورو صادرات در مقابل 3887 میلیارد یورو و 47 میلیارد یورو واردات در مقابل 3962 میلیارد یورو در سال 2010)  حتی به یک درصد هم نمی رسد در مقابل بلوکی از 18 کشور قرار گرفته است که بیش از هشتاد درصد تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا (بیش از 12 تریلیون دلار در سال 2014) را به خود اختصاص داده است. نفس این نبرد نابرابر همۀ عناصر تبدیل شدن به یک میتولوژی دوران مدرن را با خود دارد. نبرد داوود و جالوت در عهد عتیق در برابر نبرد یونان و "نهادها" جنگی عادلانه به نظر میرسد.

با این همه سیریزا از ورود به این نبرد خودداری نکرد. نبردی که توازن قوای دو طرف در آن چنان نابرابر است که هر گونه تصور موفقیت یونان در آن دیوانگی به نظر میرسد. این درست. اما نه این نبرد نبردی عادی است و نه توازن قوای فعلی بین دو طرف گویای همه چیز است. اصابت پرنده ای کوچک به نقطۀ حساس یک هواپیما می توان باعث سقوط آن شو. و البته پرنده هم زنده نخواهد ماند. اما خلبان هواپیما باید که تمام مهارت خود را بکار بگیرد تا از اصابت جلوگیری کند. یونان کوچک با سیریزا شتاب پرنده ای را به خود گرفت که مستقیما به سمت موتور هواپیمای اروپای یورو هجوم برده بود و این موتور فقط یک نام دارد: ریاضت اقتصادی. این آغاز کار سیریزا بود. اما چرخش دراماتیک این روزها چه؟ آیا سیریزای امروز همان است که در آغاز کار بود؟

2-

موضوع چیست؟ چرا جدال به اینجا کشیده؟ میشائیل شلشت، نماینده پارلمان آلمان و سخنگوی فراکسیون حزب چپ آلمان در امور اقتصادی در مقاله ای تحت عنوان "لاستیک نجاتی از سرب" به بررسی این می پردازد که چرا تحول یونان به اینجا کشید. می نویسد: "بگذارید یک بار به آرامی مرور کنیم و ببینیم که چرا کار به اینجا کشید تا آنچه را جلو چشمان ما واقع می شود بفهمیم. یونان از سال 2010 وامهائی میلیاردی از اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول [از این به بعد فقط صندوق] دریافت کرد تا بتواند قبل از همه بدهی اش به بانکهای آلمانی را پرداخت کند و ثبات اقتصادی حوزۀ یورو را تأمین کند. در مقابل باید هزینه های دولتی را کاهش میداد، مالیاتها را افزایش می داد، صدها هزار شاغل را بیکار می کرد، دستمزدها را کاهش می داد و غیره. این شدیدترین برنامه قطع خدماتی بود که یک دولت اروپائی بعد از جنگ دوم جهانی تاکنون به خود دیده است.

بر خلاف پیش بینی های طلبکاران این سیاست – همانطور که انتظار میرفت – به فاجعه منجر شد. مانند لاستیک نجاتی که از سرب باشد: توان اقتصادی یونان به اندازه یک چهارم کاهش یافت، بیکاری به رقم سی درصد رسید و یک سوم یونانیان امروز فقیرند. در عوض میزان بدهی ها بالا رفت. برای بازپرداخت این بدهی ها، اتحادیه اروپا و صندوق بیشتر و بیشتر وام در اختیار یونان گذاشتند و در مقابل باز هم خواستار قطع خدمات بیشتری شدند."

این روالی بود که در 5 سال گذشته در جریان بود. اشتفان آیشنر با نموداری از داده های آماری صندوق بین المللی پول همین روند را به تصویر می کشد. نموداری که به خوبی نشان می دهد که چگونه از سال 2008 تولید ناخالص داخلی یونان به طور مرتب کاهش و بدهی های دولتی آن افزایش یافته است.

 {gallery}stories/2015/divers/greece,width=480,height=320,single=gr-bip-debt-98-2014.png,salign=center{/gallery}

تولید ناخالص داخلی (سبز) و بدهی های دولتی (قرمز) (برای دیدن تصاویر بزرگتر روی تصاویر کلیک کنید)

اما پرسش اصلی این است که چرا یونان دچار چنین وضعیتی شد؟ ژرمنها پاسخ می دهند: برای آن که یونانیان تنبلند. و البته در این گفتار هسته ای از حقیقت هم هست. راست است که یونانیان از آلمانها تنبل ترند. همچنانکه اسپانیائی ها و ایتالیائی ها. همچنان که مردم ایران و خیلی از جاهای دیگر دنیا. لوتر بنای پروتستانتیسم را در آلمان گذاشت و در همین پروتستانتیسم هم بود که خدا از آسمان به درون انسان منتقل شد و کار نیز عبادت معرفی شد و خدمت خوب به ارباب و کارفرما هم به عنوان عبادت در مقابل خدا. اخلاق پروتستانی کار از ملت آلمان ملتی ساخته است منظم و پرکار. اما زندگی آلمانی به همان اندازه زندگی ای است وحشت انگیز. در خیابانهای آلمان سراغ نشاط و خلاقیت و شادابی و سرزندگی را نگیرید. به کسی لبخند نزنید، چرا که نه تنها شما را نخواهد فهمید، بلکه حتی ممکن است به شما تعرض کند. همینجا و در حاشیه بگویم که حتی سوسیالیسم  آلمانی، سوسیالیسمی که همین مختصات را با خود حمل کند، نیز غیر قابل تحمل خواهد بود.

با همۀ اینها نه آن "تنبلی" یونانیان و نه این انضباط کاری آلمانیان، هیچکدام توضیح نمی دهند که چرا وضع یونان به اینجا کشید و چرا آلمان سرور اروپا است؟ آن نمودار بالا هم تنها یک وجه تصویر را نشان می دهد. تصویر هنگامی کامل تر می شود که یونان را نه به تنهائی، بلکه در مقام مقایسه با دیگران - و بخصوص آلمان – ببینیم. آن هم در گذر زمان. این کاری است که با نمودار زیر بهتر میتوان بدان پرداخت:

  {gallery}stories/2015/divers/greece,width=480,height=320,single=leistungbilanz.jpg,salign=center{/gallery}

تراز تجاری آلمان و کشورهای جنوب اروپا (یونان، اسپانیا، پرتغال و ایتالیا)

نمودار بیلان تجاری آلمان با کشورهای جنوب اروپا را به نمایش می گذارد. آلمانی های پر تلاش و جنوبی های تنبل. اما همان جنوبی های تنبل تا سال 2002 از تراز مثبتی در تجارت با آلمانی های منضبط برخوردار بودند. خوب که به منحنی نگاه کنیم می بینیم که از چه تاریخی سیر صعوی تراز تجاری آلمانی ها در رابطه با جنوب اروپا آغاز شده است: 1999. در اولین روز این سال یورو به عنوان ارز اروپای واحد متولد شد و حوزۀ یورو شکل گرفت. پرداختن به این که جزئیات این روند چیست و چرا و چگونه ثروت اجتماعی در کشوری مثل اسپانیا و پرتغال و یونان به کشوری مثل آلمان منتقل می شود، در حوصلۀ یادداشت حاضر نیست و در بحث دیگری مفصلا بدان خواهیم پرداخت. اما برای تلاطم کنونی دانستن این کافی است که از مجموع بیش از 829 میلیارد یورو مازاد تجاری آلمان که از آن تاریخ تاکنون در معاملات درون اتحادیه اروپا کسب شده است، رقم 451.784 میلیارد یورو از کشورهای جنوب اروپا یعنی یونان، اسپانیا، پرتغال و ایتالیا به آلمان منتقل شده است. به عبارتی دیگر این ثروتی است که در آن کشورها تولید و به آلمان انتقال یافته است. بیش از نیمی از مازاد تجاری آلمان در رابطه با کل 27 کشور دیگر اتحادیه اروپا. رقم مورد اشاره در بالا از سال 2010 نیز گویای همین تحول است. در آن سال یونان 16 میلیارد یورو صادرات به کشورهای دیگر اروپا و در مقابل 47 میلیارد یورو واردات داشته است. وضع در سالهای بعد از این نیز بدتر بود.

3-

"اقدامات پیشنهادی سیپراس قرار است که در یک سال و نیم آینده 5 میلیارد یورو درآمد به دنبال داشته باشند. از جمله قرار است که مالیات غیر مستقیم بر ارزش افزوده برای مواد غذائی و برنج و ماکارونی از 13 به 23 درصد افزایش یابد. مالیات بر ارزش افزوده هتلداری از 6.5 به 13 درصد دوبرابر خواهد شد و همچنین مالیات بر ارزش افزوده تاورنه ها، رستورانها و کافه ها از 13 به 23 درصد افزایش خواهند یافت.

مالیات ویژه جدیدی نیز بر درآمدهای بیش از 30 هزار یورو در سال وضع خواهد شد که به طور پلکانی از یک درصد شروع و تا 7 درصد افزایش خواهد یافت. شرکتهائی که در سال 2014 بیش از 500 هزار یورو سود کرده باشند، باید تا 7 درصد مالیات ویژۀ سود بپردازند.

همچنین مالیات بر مستغلات که دولت چپی در واقع قصد حذف آن را داشت، همچنان برقرار می ماند. فقط همین اقدامات باید تا 2.6 میلیارد یورو درآمد نصیب دولت کنند. صاحبان قایقهای تفریحی، اتومبیلهای لوکس و استخر [عوارض] باز هم بیشتری باید بپردازند".

این گزارشی بود که روزنامه آلمانی دی تسایت در روز 22 ژوئن منتشر کرد. دولت چپگرای سیریزا تحت فشار خورد کنندۀ کلان سرمایه های اروپا و دیکتاتوری مرکل و وزیر دارائی اش شویبله، در روز سه شنبه با پرچم سفید وارد بروکسل شده بود. همۀ آنچه را که طلبکاران می خواستند انجام داده بود. حتی در زمینه افزایش سن بازنشستگی و افزایش پرداختی کارگران به صندوق بیمه های درمانی نیز، سیریزا در جهت مطالبات طلبکاران گام برداشته بود. روزنامه واشنگتن پست در روز 23 ژوئن مطلبی درج کرد با عنوان "اروپا در حال نابود کردن بی دلیل اقتصاد یونان است". این روزنامه حساب کرده بود که اقدامات دولت سیریزا یعنی باز هم ریاضت بیشتر و این ریاضت  در سال جاری معادل 1.5 درصد تولید ناخالص داخلی و در سال آتی معادل 2.9 درصد آن خواهند بود. بر اساس محاسبه این روزنامه رشد اقتصادی در اثر این ترور ریاضتی به میزان 7.5 درصد دیگر نیز کاهش می یافت. در طرح سیریزا تنها دو ایراد کوچک وجود داشت. اول این که خواهان جابجائی های هائی در موعد بازپرداخت دیون بود و برنامه های سرمایه گذاری را درخواست میکرد و دوم و مهم تر این که در کاهش حقوق بازنشستگی – که پیش از آن به میزان 40 درصد کاهش یافته بود – با تعدیل در پیشنهاد "نهادها"، سیریزا تنها حاضر به کاهش نیمی از درصدی بود که آنان پیشنهاد کرده بودند.

در روزهای منتهی به جمعۀ 26 ژوئن، مجادله در درون سیریزا هر چه بیشتر اوج میگرفت و کمتر کسی می توانست پیش بینی کند که توافق سیپراس و واروفاکیس مورد پذیرش پایه های سیریزا قرار خواهد گرفت یا نه. با این همه سیریزا عملا کاپیتولاسیون را پذیرفته بود. این "نهادها" بودند که آن را رد کردند. در حالی که کمیسیون اروپا از پیشنهادات سیریزا استقبال به عمل آورد، صندوق بین المللی پول با این پیشنهادات مخالفت کرده و خواهان ادامه بی چون و چرای طرحی شد که با دولت قبلی مورد توافق قرار گرفته بود. و صندوق در این میان تنها و تنها مجری ارادۀ آلمان بود. این آلمان بود که تسلیم خفت بار سیریزا را میخواست و نه شکستی آبرومندانه.

4-

در روز شنبه 27 ژوئن جلسه وزرای  دارائی 19 کشور عضو حوزۀ یورو با شرکت 18 وزیر برگزار شد. گروه یورو از ورود یانوس واروفاکیس وزیر دارائی یونان به جلسه خودداری کرد. بر خلاف اصل پایه ای اتحادیه اروپا و کشورهای عضو حوزۀ یورو که تمام تصمیمات اصلی باید به اتفاق آرا اتخاذ شوند، وزیر دارائی یک کشور عضو این اتحادیه از ورود به جلسه ای ممانعت شد که درباره کشور خود او تصمیم می گرفت. یانوس واروفاکیس مقاله ای نوشت تحت عنوان "یک روز بد برای دمکراسی". او نوشت که در روز 22 ژوئن طرحی را با امضاء سیپراس ارائه کرده بود که نهایت انعطاف دولت یونان را در مقابل طلبکاران نشان می داد. طرحی که مورد استقبال وزرای دارائی حوزۀ یورو نیز قرار گرفته بود. در روز چهارشنبه 24 ژوئن صندوق مخالفت خود را اعلام کرد. آلمان بر اجرای تمام و کمال قراردادهای پیشین پافشاری نمود. این آلمان بود که صندوق را وارد مذاکرات کرده بود و اکنون از زبان لگارد، این لکاتۀ رشوه خوار، منویات خود را بیان می نمود. پاول کروگمن در نیویورک تایمز گفتۀ معروف فیلم پدرخوانده را وارو کرد و نوشت: "اروپا به سیپراس پیشنهادی کرد که وی نمی توانست بپذیرد".  در پایان روز جمعه، شب شنبه، سیپراس به طور غیر مترقبه ای طرح خود برای رفراندوم را اعلام کرد. روز شنبه وزرای دارائی حوزۀ یورو مانع ورود واروفاکیس به جلسه شدند. واروفاکیس در گزارشش از این نوشت که از دبیرخانه کمیسیون در این باره توضیح خواسته است و به او گفته اند که گروه یورو یک نهاد رسمی نیست و رئیس کمیسیون موظف نیست قواعد رسمی را در این باره رعایت کند. شنبه شب، پارلمان یونان با اکثریتی بزرگ طرح رفراندوم را تصویب کرد.

رفراندوم؟ مراجعه به مردم؟ این دیکتاتوری است. دمکراسی همانی است که برلین و بروکسل می خواهند. در روز شنبه و روزهای بعد، همه دیدند که دمکراسی یعنی چه. درست هنگامی که طفیلی های چپ تصمیم دادگاه عالی آمریکا مبنی بر قانونی بودن ازدواج همجنسگرایان را به عنوان تجلی مدنیت جشن میگرفتند، مرکل و لگارد نشان دادند که مدنیت چیست. مردمی بخواهند در جهت تعیین سرنوشت خودشان اقدام کنند؟ دولتی بخواهد از مردمش نظرخواهی کند؟ اینها نقض دمکراسی اند. دمکراسی بر شانه های فاشیستهای آزوف و جبهه النصره تکیه دارد و نه بر تودۀ مردم. کسی شکی در این داشت؟ حالا وقتش است که چشم خود را باز کند.

اعلام رفراندوم از جانب سیپراس چیزی کمتر از وارد کردن یک شوک الکتریکی به سروران اروپا نبود. داوود با فلاخن به نبرد جولات رفته بود و سنگی که از آن فلاخن به پیشانی جولات اصابت نمود وی را به قتل رساند. رفراندوم فلاخن سیریزا بود.

5-

پرسش این است که چرا آلمان کاپیتولاسیون سیریزا را نپذیرفت. با طرحی که واروفاکیس در روز دوشنبه ارائه داده بود، کل اختلاف بین مبالغ دو طرف به رقمی چند میلیاردی تقلیل پیدا میکرد. واشنگتن پست نیز در مقاله نامبرده نوشت که دو طرف بر اصل رسیدن به توافق و بازپرداخت بدهی ها توافق دارند. پس دلیل عدم پذیرش طرح از سوی آلمان چه بود؟ وادار کردن یونان به خروج از حوزۀ یورو؟

این چیزی بود که در ماههای اخیر تبلیغات سنگینی پیرامون آن به راه افتاده بود. تمام کلان رسانه های اروپا و بویژه و در رأس آنان آلمان، در ماههای اخیر مدام از گرکسیت Grexit سخن گفته و افکار عمومی را بدین سو سوق داده بودند. اما از زمانی که آمریکا به دلیل اهمیت حفظ وحدت ناتو بر بقای یونان در حوزۀ یورو تأکید کرده بود، آلترناتیو اخراج یونان عملا آلترناتیوی واقعی نبود. مضاف بر این که از نظر حقوقی هیچ کشور عضو این حوزه را نمی توان اخراج نمود. می توان کاری کرد که کشوری را وادار نمود خود داوطلبانه از این حوزه بیرون رود. این برای یونان به طور بلاواسطه یعنی تشدید وخامت اقتصادی. اگر یونان مجددا به دراخما روی بیاورد، این پول از همان آغاز ارزشی به مراتب ناچیزتر خواهد داشت. بسیاری از کارشناسان اقتصادی ارزش دراخما را در چنین حالتی بین سی تا پنجاه درصد از ارزشی که در زمان تعویض به یورو داشت کمتر ارزیابی می کنند. با نصف شدن ارزش پول، عملا بدهی یونان دوبرابر خواهد بود. صحبتی از بازپرداخت این بدهی ها نمی تواند در میان باشد. حتی اگر نصف بدهی های یونان بخشیده شود، باز هم به همین میزان امروز بدهی خواهد داشت.

علاوه بر خروج یونان از حوزۀ یورو عملا به معنای شکاف در جبهه جنوبی ناتو و اتحادیه اروپا و به معنای تضعیف جدی موقعیت استراتژیک در درجه اول اتحادیه اروپا و سپس ناتو و کل بلوک ترانس آتلانتیک خواهد بود. اروپای تضعیف شده به نفع آلمان هم نیست که قدرتش را به رهبری بلامنازع اروپا گره زده است. توماس کونیچ در مقاله خواندنی اش تحت عنوان "جنگ اقتصادی آلمان" به درستی بر دشواریهای این امر تأکید نموده و به طرح موضوع از زاویه دیگری می پردازد و همه شواهدی که ذکر میکند بر همین دلالت دارند: رژیم چنج.

حقیقتا نیز عدم پذیرش پیشنهادات سیریزا معنائی جر تداوم تحقیر سیریزا نداشت. کاری که از روز اول روی کار آمدن سیریزا دولت آلمان با حمایت تام و تمام رستۀ مزدوران قلم به دست کلان رسانه هایش با قدرت تمام در حال انجام آن بود و هست. هدف آلمان در درجه اول سرنگونی دولت سیریزا است. یا از طریق بی اعتبار کردن این دولت و وادار کردن آن به انجام انتخابات زودرس و یا از طریق کودتا. روزنامه هندلزبلات، مهم ترین روزنامه اقتصادی آلمان در روز 19 ژوئن مطلبی را درج نمود که سوتیتر بالای آن چنین بود: "اگر بحران بدهی یونان بالا بگیرد، گرکسیت محتمل ترین سناریو نیست. گراکسیدنت نیز نیست. بلکه سقوط دولت سیریزا است"  [graccident گراکسیدنت واژه ای که به نوعی خروج تصادفی یونان از حوزۀ یورو را معنی میکند] کونیچ از مارک وایسبروت، یکی از اعضائ اتاق فکر لیبرال چپ مرکز تحقیقات اقتصادی و سیاسی نقل می کند که: "در حالی که دولت یونان نمی تواند هیچ کاری در این زمینه انجام دهد که طرفهای مذاکره اش را تعویض کند، به نظر میرسد که برخی از مقامات رسمی اروپا بر این باورند که آنها دقیقا همین کار را می توانند بکنند".  و سیپراس نیز دقیقا همین اتهام را به "شرکای" یونان وارد کرد. بعد از این که گونتر اوتینگر، سیاستمدار دست راستی آلمانی و کمیسر اتحادیه اروپا از "اروپا" خواسته بود که به فوریت برای ناآرامیهای اجتماعی در یونان خود را آماده کنند، سیپراس اعلام کرد که "قدرتهای وام دهنده میخواهند زیر پای دولت منتخب یونان را خالی کنند".

کونیچ از این خبر می دهد که در هفته های اخیر عبارت "جنگ داخلی" در ادبیات سیاسی یونان توسط نیروهای اپوزیسیون به وفور به کار گرفته می شود. در روزهای اخیر اعتراضات متعددی از جانب نیروهای سابقا حکومتی و طرفدار ریاضت اقتصادی سازمان داده شده اند. تلویزیون کانال 4 از این گزارش می دهد که "فضا بین نیروهای جنبش طرفدار ریاضت اقتصادی و پایه های سیریزا به طور روزافزونی تیره می شود به گونه ای که به کار گرفتن عبارت جنگ داخلی به امری روتین تبدیل شده است. آن هم نه به شوخی". یکی از خبرنگاران گاردین نیز مشاهداتی مشابه همین داشته است. او گزارش می کند که اپوزیسیون دست راستی طرفداران دولتی را با عناوین "بلشویکها و استالینیستها" مورد دشنام قرار می دهند و چپها هم طرفداران دولتهای سابق را به عنوان "عمال و دست نشاندگان آلمان".

6-

آلمان به خشک ترین و وحشیانه ترین شکلی هژمونی خود را بر اروپا تحمیل نمود. دستۀ کاملی از دولتهای فاسد نخبگان و صاحب امتیازان در کشورهای ضعیف تر به عناصر حلقه بگوش آلمان در تحمیل ریاضت اقتصادی به مردم خودی بدل شده اند. دولتهای اسپانیا و بلغارستان و مجارستان در حمله به سیریزا اگر تندروتر از آلمان نباشند، معتدل تر نیستند. اما آلمان اروپا را به سمت نابودی راند. تمام داستانهائی که از اروپای دمکراتیک، صلح دوست، آزاد و با فرهنگ سر هم کرده بودند، اکنون به عریان ترین شکلی خود را به عنوان دروغی بزرگ به نمایش گذاشته اند. ماهها پیش یک بلاگر آمریکائی نوشته بود که اروپا از نظر اخلاقی ورشکسته است. ینس برگر، مؤلفی با گرایشات سوسیال دمکراتیک دیروز نوشت: "دمکراسی، همبستگی، همزیستی صلح آمیز، پیشرفت، رفاه. همۀ اینها ستونهائی بودند که یک اروپای مشترک در ابتدا بر آنها بنا شده بود. تمام این ستونها در اروپای مدرن دیگر وجود ندارند. اروپا مرد".

زنده باد مرکل!!

7-

ترکیه اعلام کرده است که حاضر است به یونان کمک کند تا از شر دیکتاتوری ریاضت اقتصادی خلاص شود. ترکیه، این خصم دیرین یونان. هیأتی عالیرتبه از مقامات ترک بنا بر اظهارات داود اوغلو به زودی راهی آتن می شود.

تمام چپ اروپا و تمام چپ آمریکا برای کمک به سیریزا بسیج شده است. کروگمن رسما فراخوان رای منفی به ریاضت اقتصادی می دهد. نه تنها او، بلکه پتیشن ها و لیستهای متعدد از اقتصاددانان، سیاستمداران و حتی هنرمندان به دفاع از رفراندوم برخاسته اند و برای تقویت رأی منفی مبارزه می کنند. پیکتی و استیگلیتز و اتین بالیبار و بسیاری دیگر. نه تنها این، بلکه حتی مجلۀ معروف فوربس نیز تمام قد به دفاع از رفراندوم و رأی منفی بلند شده است.

اتحادیه اروپا در روزهای اخیر طرحی را برای انتقال گاز روسیه به اروپا پیشنهاد کرده است که خط لولۀ معروف به تورک استریم را به خط لولۀ شرق بالکان وصل کند که از رومانی و بلغارستان عبور می کند. به این وسیله امتداد خط از طریق یونان و صربستان و مقدونی باید منتفی شود. این که روسها تا بدین حد احمق باشند که سرنوشت گاز ارسالی به اروپا را از دست اوکراین درآورده و به دو دولت به همان اندازه حلقه بگوش واگذار کنند، به جای خود. مهم این است که یونان هم جزئی از این بازی است.

شکی در این است که مناسبات به رقص در می آیند؟ شکی در این است که "چنین نبوده است و چنین نیز نخواهد ماند"؟

 

بهمن شفیق

10 تیر 94

1 ژوئیه 2015

 

 برخی از منابع دیگر:

http://www.heise.de/tp/news/Beugt-sich-die-griechische-Bevoelkerung-dem-Druck-von-EU-und-IWF-2731439.html

 اتین بالیبار

http://www.change4all.eu/change-in-words/detail/article/no-to-austerity-yes-to-democracy.html?tx_news_pi1%5Bcontroller%5D=News&tx_news_pi1%5Baction%5D=detail&cHash=7b64414d8f0cdeb1591c04372e6c38f8

پیکتی

http://www.heise.de/tp/news/Wir-haben-mit-der-Eurozone-ein-Monster-geschaffen-2570626.html

چپهای آلمان

http://faktencheckhellas.org/appell-ja-zu-demokratie-und-volksabstimmung-in-griechenland-nein-zur-erpressung-griechenlands-durch-iwf-eu-und-berliner-regierung/

 http://www.statista.com/statistics/279447/gross-domestic-product-gdp-in-the-european-union-eu/

http://de.statista.com/statistik/daten/studie/188776/umfrage/bruttoinlandsprodukt-bip-in-den-eu-laendern/

http://www.bpb.de/nachschlagen/zahlen-und-fakten/europa/70552/binnenhandel-der-eu-27

http://www.tradingeconomics.com/euro-area/gdp-growth

 

 

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر