برتون وودز، امپراطوری دلار و راز سر به مهر انباشت سرمایه در ایران

نوشتۀ: وحید صمدی
Write a comment

این نظریه پردازان، توهمی از یک سرمایه داری کلاسیک و ارگانیک را به تصویر می کشند، که در جهان واقعی مابه ازایی ندارد. این موهومات به این دلیل در صورت تئوری ارائه می شوند تا نقش قدرت سرکوب و دیکتاتوری مکنون در سرمایه را بر تداوم انباشت کتمان کنند. در این تصور دموکراسی نه ماسکی برای پنهان نمودن این دیکتاتوری، بلکه جزئی ذاتی از سرمایه داری است که عوامل مختل کننده ی عملکرد دست نامرئی را خنثی می نماید. مطابق این درک  جوامعی که از ماسک دموکراسی بهره نمی برند، پیشاپیش "غیر سرمایه داری" اند.

بورژوازی فقط با پول و سلاح نیست که حکومت می کند. بدون لشگر انبوه ایدئولوگها و نظریه پردازان چپ و راست، سیادت طبقۀ حاکم در کوتاهترین زمان در هم خواهد پاشید. لشگر انبوهی که پایه ای ترین وظیفه اش، بازتولید آگاهی کاذبی است که حقایق جهان سرمایه داری را از دید تودۀ انبوه پرولتاریا پنهان می کند. آشکار ترین حقایق نیز در این آگاهی به رازهایی ناگشودنی تبدیل می شوند. برای ایران، پنهان کردن فقر و فاقه و فلاکت تودۀ کارگران و زحمتکشان به عنوان نتیجۀ مستقیم یکی از خشن ترین دوره های انباشت سرمایه و حواله دادن آن به عواملی غیر سرمایه دارانه، از وظایف مقدس این لشگر انبوه را تشکیل می داده و می دهد.

یادداشت حاضر در مورد تاریخچه و نقش دلار در تمرکز سرمایه در آمریکا به این دلیل نگاشته شده است تا درک مشترک انبوه نظریه پردازانی را به زیر سؤال ببرد که مناسبات سرمایه داری در ایران را به دلیل درهم تنیدگی قدرت و سرمایه انکار می کنند و یا از آن تعابیری ارائه می دهند که گویا نقصی در آن مشاهده می شود که با الگوهای متعارف همخوانی ندارد.

در این نوع از تصورات انتقال رانت به سمت مراکز قدرت سرمایه در ایران نافی الگوهای کلاسیک و ارگانیک سرمایه محسوب می شود و یا وجود شبکه ها و باندهای فساد و مافیا عنصری است که تقدس دست نامرعی بازار را به زیر سؤال برده است. و یا تصاحب منابع جدید، ثروت های طبیعی یا اموال عمومی به معنای تکرار انباشت اولیه به شیوه های غیر سرمایه دارانه است و غیره.

این نظریه پردازان توهمی از یک سرمایه داری کلاسیک و ارگانیک را به تصویر می کشند، که در جهان واقعی مابه ازایی ندارد. این موهومات به این دلیل در صورت تئوری ارائه می شوند تا نقش قدرت سرکوب و دیکتاتوری مکنون در سرمایه را بر تداوم انباشت کتمان کنند. در این تصور دموکراسی نه ماسکی برای پنهان نمودن این دیکتاتوری، بلکه جزئی ذاتی از سرمایه داری است که عوامل مختل کننده ی عملکرد دست نامرئی را خنثی می نماید. مطابق این درک  جوامعی که از ماسک دموکراسی بهره نمی برند، پیشاپیش "غیر سرمایه داری" اند.

با این برداشت عملا بخش بزرگی از وقایع و پدیده ها و وقایع جاری در جهان امروز خارج از چارچوب روابط سرمایه دارانه قرار می گیرند.

به طور مثال وجود مافیا و باندهای گانگستری به عنوان بخشی از تاریخ توسعه سرمایه داری آمریکا؛ تهاجمات نظامی برای در اختیار گرفتن گلوگاه های ثروت و انرژی، اعمال هژمونی برای تصرف فضا، اقیانوس ها، ثروت های طبیعی و همگانی، و تبدیل کردن هر آن چه که در تصور می گنجد به کالا و ده ها مورد دیگر هر لحظه در تاریخ معاصر تکرار شده اند. این پدیده ها و رویدادها در چارچوب همین مناسبات کار و سرمایه اتفاق می افتند و در همین رابطه هم قابل توضیحند.

دلار و تاریخ تبدیل شدن آن به ارزی جهانی و نقش آن در استحکام و تثبیت سرمایه داری آمریکا، یکی از همین پدیده هاست که رابطه بین قدرت و سرمایه را نشان می دهد و توهم ارگانیک بودن سرمایه داری را به زیر سؤال می برد. برای شناخت این روندها درک تئوریک روابط سرمایه داری البته اهمیتی حیاتی دارد. اما این درک تئوریک بدون بررسی آمپریک تحول سرمایه داری معاصر در حدی از انتراع باقی می ماند که پاسخگوی نیازهای مبارزاتی طبقه کارگر سوسیالیست نخواهند بود. ما سعی خواهیم کرد در آینده موارد مشابه دیگری را نیز در همین رابطه مورد بررسی قرار دهیم تا با طرح نمونه های مشخص به نقدی جامع تر از این شیوه ی تفکر دست یابیم.

 **********************

قرارداد برتن وودز که بر اساس آن دلار به عنوان ارز پایه برای معاملات بین المللی انتخاب شد در 22 ژوئیه سال 1944 میان 44 کشور از جمله آمریکا و انگلستان منعقد گردید. این پاسخی بود به ضرورت انطباق با گسترش روزافزون سرمایه گذاری ها و معاملات تجاری و چرخه سرمایه. انتخاب دلار برای این منظور منطقی ترین و اصولی ترین انتخاب بود. زیرا قدرت اقتصادی و تولیدی آمریکا در آن زمان چند برابر انگلستان و فرانسه ی پیش از جنگ بود و به تبع آن دلار نیز از اعتبار بسیار بالاتری نسبت به پول های رایج دیگر کشورها برخوردار بود. از دیگر سو قدرت سیاسی و نظامی آمریکا پس از جنگ نیز تضمینی بود که هر ارزی برای مبنا و مورد اعتماد قرار گرفتن در بازار به آن نیاز داشت. به همین دلیل طبق سیستم برتن وودز طلا به عنوان پشتوانه و معیار سنجش ارزش دلار مقرر گردید.

به عبارتی این طلا بود که در واقع در هیات دلار در معاملات به کار می رفت. پشتوانه این دلار طلای ذخیره شده در فدرال رزرو، سیستم بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا بود. همزمان با این قرارداد دو نهاد بین المللی برای نظارت بر عملکرد این قرارداد تاسیس شد: بانک جهانی و صندوق بین المللی پول. این دو نهاد خیلی زود به دلیل قدرت اقتصادی و هژمونی جهانی آمریکا تحت کنترل دولت آمریکا قرار گرفتند.

سیستم برتن وودز امکان رشد انفجاری سرمایه گذاری ها و معاملات در صحنه بین المللی و رشد شتابان اقتصاد سرمایه داری طی دو دهه بعد را فراهم نمود. با وجود این میزان افزایش ذخایر طلا (پشتوانه دلار) نسبت به نیاز روزافزون به دلار بسیار کم بود و این امر به زودی به مانعی جدی در برابر گسترش تجارت جهانی تبدیل شد.

در زمان جنگ ویتنام دولت آمریکا با بدهکار شدن به بانک مرکزی اش توانست هزینه جنگ را تامین کند. به همین دلیل ارزش دلار نسبت به طلا سقوط کرد.

طبق قرارداد برتن وودز کشورها می توانستند در صورت کاهش ارزش دلار نسبت به طلا، دلارهایشان را با طلایی که در فدرال رزرو به عنوان پشتوانه ی دلار انبار شده بود معاوضه کنند. فرانسه که در عرصه بین المللی از اعتباری سیاسی، فرهنگی و مبارزاتی برخوردار بود و طی سال های پس از جنگ، استقلال خود را در ارتباط با برتری اقتصادی و نظامی آمریکا حفظ کرده بود، با ارسال محموله های بزرگ دلار به آمریکا در سال 1968، آن ها را با طلا معاوضه نمود.

کشورها متوجه شده بودند که دولت و سرمایه داری آمریکا، از این طریق و در قالب رانت دلار، بخشی از سود سرمایه در جهان را به نفع خود بازتوزیع می نماید.

در این هنگام ریچارد نیکسون رییس جمهور وقت آمریکا، در 15 اوت 1971 و پیش از آن که اقدام فرانسه به سرمشقی برای کشورهای دیگر تبدیل شود، ارتباط بین دلار و طلا و در حقیقت قرارداد برتن وودز را به طور یک طرفه ملغی نمود. و این به معنای پرداخت بدهی های آمریکا توسط کشورهای دیگر بود. از آن پس آمریکا کاری را که تا آن هنگام به طور مخفیانه انجام می داد، بدون هیچ محدودیتی به انجام می رساند. و این تنها به این دلیل میسر شده بود که دلار دیگر، برتری و موقعیت منحصر بفرد خود را در بازار بین المللی تثبیت کرده بود. صف بندی های بین المللی در برابر بلوک شرق نیز در عین حال در تن دادن به برتری دلار، در بلوک غرب بی تاثیر نبود.

پس از سقوط نظام برتن وودز دیگر این حجم بالای مبادلات نفتی بر حسب دلار بود که به حفظ تسلط آن  کمک می کرد. و این تسلط اعمال می شد بدون آن که محدودیت های پیوند دلار با طلا مانع افزایش حجم دلار در بازار بین المللی شود. نفت نسبت به طلا با سرعت بیشتری قابل تولید و افزایش بود و بنابر این دلار هم می توانست به مقدار بیشتری چاپ و روانه بازار جهانی شود.

در نتیجه دولت آمریکا از آن پس انحصار و کنترل بر چاپ، توزیع و قیمت گذاری ارز جهانی را در دست داشت، بدون آن که از قراردادی بین المللی تبعیت نماید. از این پس مهمترین وظیفه دلار نه ایفای نقش به عنوان واسطه ای بین المللی، بلکه تضمین منافع و تامین رانت برای سرمایه های آمریکایی بود.

اگر آمریکا مطابق قرارداد برتن وودز ناچار بود مخفیانه، به چاپ دلار اضافی بپردازد، از این پس برای انجام این منظور هیچ محدودیتی نداشت. از آن پس می توانست برای هزینه های تحقیق، تولید، رقابت، تسلیحات و جنگ و مخارج رفاه عمومی از فدرال رزرو(فد) استقراض کند. و این برای سرمایه داری آمریکا امکان آن را فراهم می کرد که با تسلطش بر دلار به رانتی دست یابد که هزینه آن از بازتوزیع سود در کشورهای ضعیف تر تامین می شد. در طی دهه های قبل و بعد از برتن وودز سرمایه آمریکایی چه با فریب و اعمال قدرت و چه با استفاده از مکانیسم های حاکمیت دلار به عنوان ارز بین المللی به منبعی از رانت دسترسی داشته که در حفظ موقعیت برتر این کشور در جهان مؤثر بوده است.

بعد از برتن وودز کنترل ذخایر نفت و حفظ جریان تولید و توزیع آن در جهان برای دولت آمریکا از اهمیتی بیش از گذشته برخوردار شد. و این کنترل به معنای حفظ اعتبار دلار برای دولت و سرمایه داران، تضمین رفاه مردم آمریکا و حتی تامین امنیت کشورهای سرمایه داری ترانس آتلانتیک و حتی کل سرمایه داری جهانی بود. بدین ترتیب دلار برای مدتی طولانی نه تنها به سرمایه داران، دولت و مردم آمریکا خدمت نمود، بلکه نقشی تعیین کننده در تثبیت سرمایه داری جهانی ایفا کرد.

با تمام این ها دلار دارای چنین نقش و کارکردی برای سرمایه داری آمریکا نمی بود، مگر آن که متکی به سرمایه هایی باشد که از ترکیب ارگانیک به مراتب بالاتری نسبت به سرمایه در نقاط دیگر جهان برخوردارند. عظمت تراست ها و بارآوری بسیار بالاتر کار، به دلار آمریکا خصلتی را بخشیده است که بتواند به جذب رانت از طریق تصاحب ارزش اضافی باز توزیع شده بیانجامد. بدون این برتری در ترکیب ارگانیک سرمایه ی آمریکایی، دلار نمی توانست چنین نقش منحصر بفردی را بازی کند. هرچند این نقش در تاریخ توسعه کلاسیک سرمایه داری مشابهی ندارد، اما کارکرد و بررسی نقش دلار جز در چارچوب مناسبات و قوانین کار و سرمایه قابل توضیح نیست.

برای فهم این موضوع کافی است به آمارهای برترین کنسرن های جهان نگاهی بیاندازیم تا به علت اصلی قدرت دلار پی ببریم. و دریابیم که چگونه در مناسبات سرمایه داری تمرکز سرمایه، قدرت و رانت تفکیک ناپذیرند.

از صد کنسرن برتر جهان در سال 2015،  54  کنسرن و از ده کنسرن  برتر جهان 9 کنسرن از آمریکاست. کنسرن عظیمی همچون دایملر تنها در رده هفتادوچهارم قرار دارد(*). تازه این آمار مربوط به دوره ای است که رقبایی مثل شرکت های چینی و اروپایی توانسته اند طی دهه اخیر از رشد درخوری برخوردار باشند و جای برخی از شرکت های آمریکایی را بگیرند و چند کشور جرات کرده اند که تسلط دلار را زیر سؤال ببرند.

با وجود این و با درک همین مسئله است که هیچ اقتصاددان مارکسیست و حتی شبه مارکسیستی پیدا نشده که وجود مناسبات سرمایه داری را در آمریکا یا جهان به بهانه نقش دلار در تحکیم دولت و طبقه حاکمه ی آمریکا نفی کند. و هیچ محقق معتبری با تکیه بر نقش دلار در جذب ارزش اضافی بازتوزیع شده -به نفع سرمایه آمریکایی- مدعی تصاحب به روش های غیر سرمایه دارانه در جهان و یا تکرار بی پایان انباشت اولیه  نشده است. و هیچ نظریه پردازی که بویی از مارکسیسم برده باشد از قطع شدن زنجیره انباشت در جهان سرمایه داری به دلیل نقش دلار و هژمونی سیاسی، نظامی و اقتصادی سرمایه داری آمریکا سخن نگفته است. چنین ادعاهایی تنها از کسانی بر می آید که مناسبات حاکم بر جهان را استکباری می دانند و نه سرمایه داری.

وحید صمدی

14 دی 94

4 ژانویه 2016

 

(*)- http://de.statista.com/statistik/daten/studie/12108/umfrage/top-unternehmen-der-welt-nach-marktwert/

 

 

 

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر