حکایت سرباز مرده

نوشتۀ: برتولت برشت
Write a comment

حکایت سرباز مرده، برتولت برشت 

 

شعر: برتولت برشت

ترجمه بهمن شفیق

برشت این شعر را در سال 1918 و در پایان جنگ جهانی اول سروده است. حکایت سربازی مرده است که از گور بیرون می کشند تا باز هم راهی جنگش کنند. بیست و اندی سال بعد گوئی همین حکایت تلخ بود که با آغاز جنگ جهانی دوم واقع می شد. امروز، صد سال پس از آغاز جنگ جهانی اول و هفتاد سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و بیست و پنج سال پس از پایان تاریخ، باز هم همین حکایت است که در حال تکرار شدن است. نظامی که زائیده خود انسانها در مناسبات اجتماعی شان است، به بختکی شوم برای انسان بدل شده است. نظامی که حیاتش به نابودی انسانها گره خورده است.

سرودن این شعر اتفاقی نبود.

«آگوست 1918: دو مرد جوان در حوالی منطقۀ آربر در جنگلهای ایالت بایرن پرسه می زنند. در مهمانخانه های درب و داغان سر راهشان بیتوته می کنند و یکی از آنها گیتارش را بیرون می آورد و با صدائی نخراشیده ترانه می خواند (و به دوست دخترش می نویسد: "بهتر از همه مواقعی که در محل خودشان می خواند"). آنها تصمیم می گیرند شبگردی کنند و امیدوارند آسمان پرستاره ای را ببینند. گشت و گذارشان تنها 5 روز طول می کشد. آن دومی باید دوباره راهی جبهه شود. و چند هفته ای بعد همانجا می میرد، همچنان که دو برادرش در آغاز جنگ.

آن دیگری با گیتار، برت برشت است. در حالی که دوستش فریتز گهوایر داوطلب خدمت در جبهه شده بود، برشت دیگر لازم نیست به درون سنگرها بخزد. اوایل اکتبر خدمتش را بر خلاف میلش در بخش بهیاری ارتش شروع می کند و به این ترتیب در یک درمانگاه شهر آوگسبورگ با وحشت جنگ از نزدیک آشنا می شود. تا آن زمان، احتمالا به خاطر روابط پدرش، از خدمت در جبهه کنار گذاشته شده بود. چند هفته بعد، انقلاب نوامبر بایرن او را از خطر اعزام به جبهه رهانید». (از سایت ترانه های ضد جنگ)

ترجمه دیگری از شعر را در وبلاگ یادداشتهای شبانه  دیدم و در مواردی از آن استفاده کردم.

 

برشت جوان

****************************

 

1

و وقتی که جنگ در چهارمین سال نیز

صلحی را نوید نمی داد

پس سرباز تصمیمش را گرفت

و به مرگی قهرمانانه مرد

2

جنگ اما هنوز تمام نشده بود

پس قیصر تأسف خورد

از این که سرباز مرده بود:

برایش مرگی زودرس به نظر می رسید

3

تابستان از فراز مزارها گذشت

و سرباز دیگر خوابیده بود

تا که شبی کمیسیونی از پزشک نظامی آمد

4

کمیسیون پزشکی نظامی

راهی گورستان شد

و با بیلی تبرک یافته بیرون کشید

سرباز جانباخته را از گور.

5

دکتر معاینه کرد دقیق سرباز را

یا چیزی را که از او باقی مانده بود

و دکتر تشخیص داد که سرباز هنوز قادر به جنگ بود

و او فقط از خطر فرار کرده بود.

6

و سرباز را با خود بردند

شبی آبی و زیبا بود

اگر کسی کلاهخود بر سر نداشت

می شد ستاره ها را بر آسمان وطن دید.

7

عرق آتشینی ریختند

درون جنازه پوسیده

و دو پرستار گرفتند دستهایش

و زنی نیمه عریان در آغوشش.

8

و از آنجا که سرباز پوسیده بوی گند می داد

کشیشی هم پیشاپیش می رفت

و مجمره عود بر سر و رویش می چرخاند

تا بوی تعفن ندهد.

9

پیشاپیش آنان با دارام دوروم

دسته ارکستر می نواخت مارشی جانانه.

و سرباز، همچنان که آموخته بود

پاهایش را از ماتحت به هوا می انداخت.

10

و دو بهیار که برادرانه

دست بر دوش وی می روند

وگرنه ولو می شد به گل و لای

و این نباید بشود.

11

بر کفنش مالیدند

رنگ سیاه-سفید-سرخ *

و کشیدند بر رویش؛ تا از فرط رنگها

کثافت دیگر دیده نشود.

12

و آقائی با فراک هم پیشاپیش راه می رفت

با سینه ای فراخ

آقائی که مثل یک مرد آلمانی

آگاه بود به وظیفه اش.

13

و بدینگونه با دارام دورم

سراشیبی کوچۀ تاریک را طی کردند

و سرباز هم تلو تلو خوران می رفت با آنان

مانند دانه سرگشته ای در برف.

14

گربه ها و سگها فریاد می کشیدند

بر خاک فتاده ها بلند بلند زمزمه می کنند:

که فرانسوی نیستند

چرا که این ننگ است.

15

و هنگامی که از میان دهکده ها میگذشتند

زنها همه جمع بودند

درختها کرنش میکردند و ماه تمام میتابید

و همه فریاد میکشیدند: هورا

16

با دارام دوروم و با امید

زنها و سگها و کشیشها همه جمع

و در میانشان سرباز مرده ما

مثل میمونی سیاه مست ایستاده بود

17

و وقتی که از دهکده ها رد می شدند

چنان بود که کسی نمی دیدش

آنقدر که به دور و برش جمع بودند

با دارام دوروم و با هورا.

18

چنان جمعیتی دور و برش پایکوبی میکردند

که هیچ کس نمیدیدش

فقط از بالا بود که میشد نگاهش کنی

ولی بالا هم که فقط ستاره است

19

اما ستاره همیشه نیست

فلق سرخ رنگ سر میزند

و سرباز ما چنان که تعلیم دیده است

به پیشواز مرگی قهرمانانه میشتابد

 

اجرای ترانه با صدای ارنست بوش

 

 

ترانه به زبان انگلیسی

 

 

 

 

Write comments...
or post as a guest
Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.

Be the first to comment.

کنفرانس مؤسس

  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت سوم)
    از موضع تئوری مارکسیستیِ بحران و فروپاشی، این امر از ابتدا از نظر گروسمن مسلم است که برای پرولتاریا انتظار تقدیرگرایانه فروپاشیِ خود به خود ، بدون آن که فعالانه در آن دخالت کند؛ قابل طرح نیست. رژیم های کهنه…
  • حزب پرولتاریا
    حزب وظایف خود را تنها به شرطی می تواند ایفا کند که خود تجسم نظم و سازمان باشد، وقتی که خود بخش سازمانیابی شدۀ پرولتاریا باشد. در غیر این صورت نمی تواند ادعایی برای به دست گرفتن رهبری توده های…
  • اتحادیه ها و شوراها
    رابطۀ بین اتحادیه و شورا باید به موقعیتی منجر شود که غلبه بر قانونمندی و [سازماندهی] تعرض طبقۀ کارگر در مساعدترین لحظه را برای این طبقه امکانپذیر سازد. در لحظه ای که طبقۀ کارگر به آن حداقلی از تدارکات لازم…
  • دربارۀ اوضاع جهانی - 14: یک پیمان تجاری ارزشمند
    یک رویکرد مشترک EU-US می تواند بر تجارت در سراسر جهان تأثیر گذار باشد. روشی که استانداردها، از جمله مقررات سلامتی و بهداشتی و صدور مجوز صادرات در بازارهای دیگر را نیز تسهیل میکند. به خصوص مناطقی که هنوز تحت…
  • 50 سال مبارزه بر سر مارکسیسم 1932-1883 (قسمت دوم)
    همان طور که رزا لوکزامبورگ تاکید نموده است، "فروپاشی جامعه بورژوایی، سنگ بنای سوسیالیسم علمی است". اهمیت بزرگ تاریخی کتاب رزالوکزامبورگ در این جاست: که او در تقابلی آگاهانه با تلاش انحرافی نئو هارمونیست ها، به اندیشه ی بنیادین "کاپیتال"…

صد سال پس از انقلاب اکتبر

کنفرانس اول

هنر و ادبیات

ادامه...

صدا و تصویر